بازگشت

شيواترين حماسه






نازم حسين را، كه چو در خون خود طپيد

شيواترين حماسه ي تاريخ، آفريد






ديدي دقيق بايد و، فكري دقيقتر

تا پي برد به نهضت آن خسرو شهيد



قامت چو زير بار زر و زور خم نكرد

در پيش عزم و همت وي آسمان خميد



برگي بود ز دفتر خونين كربلا

هر لاله و گلي كه به طرف چمن دميد



از دامن سپيد شريعت زدود و شست

با خون سرخ خويش، سيهكاري يزيد



يكسان رخ غلام و پسر بوسه داد و گفت:

در دين ما سيه نكند فرق با سپيد



بد تشنه ي عدالت و آزادي بشر

آن العطش كه از دل پرسوز مي شنيد



چونانكه گفت خواهر خود را: اسير باش!

آزاد تا جهان شود از قيد هر پليد



بانوي بانوان جهان، آنكه روزگار

بعد از علي، خطابه سرائي چو وي نديد



لطف كلامش از امن العدل بين، كه ساخت

رسوا يزيد و، پرده ي اهل ستم دريد



خوشبخت ملتي كه ازين نهضت بزرگ

گردد ز روي معرفت و عقل، و مستفيد



(خوشدل)! دريغ و درد، كه ما بهره كم بريم

زين نهضت مقدس و زين مكتب مفيد