بازگشت

غنچه ي سرخ






چه بود جان پدر! حرف تير در گوشت

كه زود از جزع و گريه كرد خاموشت



به خيمه چشم به راه ست مادر زارت

براي ديدن لبخند غنچه ي نوشت



بجاي آنكه در آغوش مادر آسائي

گرفت پيك اجل ناگهان در آغوشت!



نهال سبز ترا طاقت نوازش نيست

چگونه تير زند بوسه بر بناگوشت؟!



تن لطيف ترا، بوسه رنجه مي دارد

چگونه خاك فشارد به هم بر و دوشت؟!






هميشه طوطي طبع (شهاب)، نالانست

به ياد غنچه ي خاموش و، روي گلپوشت