بازگشت

كبوتران حرم






به زخمهاي تنت چون اشاره مي كردم

به دامن از مژه، جاري ستاره مي كردم



براي رفتن تا كوفه، داشتم ترديد

به مصحف بدنت استخاره مي كردم!



ز سيل گريه ي لرزان خويش در كوفه

خراب، پايه ي دارالاماره مي كردم



كبوتران حريم ترا به هر منزل

به قصد منزل ديگر، شماره مي كردم



شبي كه يك تن از آنان ميان ره گم شد

به سينه، پيرهن صبر پاره مي كردم



به طشت زر، به لبت چوب خيزران مي زد

يزيد و، من به تحير نظاره مي كردم






به سينه چنگ زنان خيره مي شدم به رباب

چو ياد تشنگي شيرخواره مي كردم



به قطره قطره ي اشكم ازين سفر (تائب)!

هماره آب دل سنگ خاره مي كردم