بازگشت

دور عاشقان آمد






خيز و جامه نيلي كن، روزگار ماتم شد

دور عاشقان آمد، نوبت محرم شد



نبض جاده بيدار از، بوي خون خورشيدست

كوفه رفتن مسلم، گوئيا مسلم شد



ماه خون گواه آمد، جوش اشك و آه آمد

رايت سياه آمد، كربلا مجسم شد



پاي خون دل واكن، دست موج پيدا كن

رو به سوي دريا كن، ساحلي فراهم شد



گريه كن، گلاب افشان، گل به خاك مي افتد

باد مهرگان آمد، قامت علي خم شد



قاسم و طپيدنها، لاله و دميدنها

مجتبي و چيدنها، گل دوباره خرم شد!



تشنه، اضطراب آورد، آب مي شود عباس

گو فرات، خيبر شو! مرتضي مصمم شد



خادم برادر بود، از ره پرستاري

در قدم موخر بود، از وفا مقدم شد






نوبت حسين آمد، كآورد به ميدان رو

نه فلك به جوش آمد، منقلب دو عالم شد



چرخ در خروش آمد، خاك شعله پوش آمد

آسمان به جوش آمد، كشته اسم اعظم شد



بر سر از غم زهرا، خاك مي كند مريم

با مصيبت خاتم، تازه داغ آدم شد



دشمن حسين افگند ار به چاه، يوسف را

چاه، چشمه ي كوثر، گريه آب زمزم شد



گرچه عقده ي دل بود، آبروي (بيدل) بود

كز هجوم فرصت ها، اين فغان فراهم شد