بازگشت

يادي از ديگر پيشكسوتان نوحه عاشورايي


مـيـرزا مـوسـي مـكـلاّي طـالقاني نيز از پيش كسوتان نوحه هاي عاشورايي است. وي اين مـرثـيـه خـود را ـ كـه بـه گـفـت و گـوي امـام حـسـيـن (ع) بـا جبرئيل اختصاص دارد ـ براي سينه زني يكضرب سروده است:



از چه منصور مَلك! با آه شبگير آمدي؟

گر به ياري آمدي خوب آمدي، دير آمدي!...



از چه با فوج مَلك! زوج ملك كردي نزول

موج درياي شهادت را، عنانگير آمدي؟!



كي فرشته با فرشتهْ آفرين، بازي كند؟!

در مصاف روبهان، بر ياري شير آمدي



تا آنجا كه گويد:



اي (مكلاّ)! آتش افكندي به اركان جهان

زين معمّا بيخبر، ناخوانده تفسير آمدي [1] .



(از سـيـّد مـيـرزا آقا بسمل سخت سري هنوز هم در رامسر و روستاهاي اطراف آن، مرثيه هاي بـلنـد سـيـنه زني بين مردم به جاي مانده كه در سينه ها و يا در بياض هاي خطّي باقي اسـت و نـگـارنـده (سـيـّد عـلي مـوسـوي گرمارودي) شعر او و مكلاّ را از روي يكي از همين بـيـاض هـاي خـطـّي كـه در اخـتـيـار دارد نـقـل مـي كـنـد. بسمل، مرثيه هاي پر تصوير و بديعي دارد:

صبح عاشورا ستي؟ يا محشر عظماستي؟!

دستِ عباسِ علي؟ يا شاخه طوباستي؟!

بيد مجنون يا كمان؟ يا قامت زهراستي..؟! [2] .

احـمـد صفايي جندقي (صفايي) (1236 ـ 1314) دوّمين فرزند يغماي جندقي، علاوه بر تـركـيـب صـد و ده بـنـدي و قـصـايـد و مـثـنـوي هـاي عـاشـورايـي، در سـرودن نـوحه هاي عاشورايي مهارتي به سزا داشته كه به ذكر نمونه اي از آنها بسنده مي كنيم كه داراي آهنگ نادري است:

شهِ لبْ تشنه بي غمگسارم پدر!

سُرور سينه محزون زارم، پدر!

شهيد بي كفن آه اي پدر جان!

به خونت غرقه تن افتاده عريان

شُدَت سربه ني بَر

تنت چاك به خون دَر

بر جاي بالين زرت، واويلا!

شد خاك خواري بسترت، واويلا!

سرت بر نيزه چون مه جلوه گر شد، پدر!

تنت در لجّه چون بط، غوطه ور شد پدر!

به داغت جامه جان، چاكم اولي

وزين غم بر سر من، خاكم اولي

به يكبارشدم خوار

نه محرم نه غمخوار

چاك گريبانم نگر، واويلا!

آهنگ افغانم نگر، واويلا!

يكي از روي ميدان كن نگاهم، پدر!

به سيلاب سرشك و سوز آهم، پدر!

سرشكم، موج خون انگيخت بر خاك

فغانم برد دود دل بر افلاك

دم آميزيم انگيز

جگر سوزشرر بيز

مژگانْ گهر بيزم ببين، واويلا!

افغانْ فلك خيزم ببين واويلا! [3] .

صـفـايي جندقي در نوحه اي كه گذشت چهار آهنگ را به كار گرفته كه در نوع خود كم نـظـيـر اسـت ولي مـتـأسّفانه از نظر محتوايي، حرفي براي گفتن ندارد و تكرار همان مـطـالب مـلالت آور و ذلّت بـاري اسـت كـه بـه آل اللّه نـسـبـت مـي دادنـد. تـركـيباتي از قـبـيل: (خاكِ خواري) و (شدم خوار) به اين نوحه عاشورايي چند آهنگي، شديداً لطمه زده است.


پاورقي

[1] چراغ صاعقه، مقدّمه آقاي سيّد علي موسوي گرمارودي، ص 21.

[2] همان، ص 22.

[3] ديوان اشعار صفائي جندقي، ص 372.