بازگشت

رابطه كشف با تصوير


شاعر اصولاً اشياء موجود در اطراف خود را بدان گونه كه ديگران مي بينند، مشاهده نمي كـنـد و تـلاش شـاعـران مـوفّق امروز به (كشف) مفاهيم تازه اي معطوف شده است كه (ذهن) پوياي آنها با (تصرّف) در (اشياء پيرامون) خود به (تصوير مي كشد.

هـمـيـشـه (ذهـنيّت تازه) شاعر از محيط اطرافش، آفرينش (تصاوير تازه) اي را به همراه داشته كه آن را اصطلاحاً (كشف) مي ناميم، ولي هر ذهنيّتي كه شاعر در ارتباط با اشياء پـيدا مي كند، منجرّ به (كشف تازه) نمي شود چرا كه حضور (تصاوير تكراري) نشانه (ذهنيّت هاي تكراري) است كه ملالت آور است.

شـاعـري كـه بـراي اوّليـن بـار، حـضـور (دست هاي سبز دعا) را در (برگ، برگ درخت) دريـافـتـه اسـت در حقيقت به (كشف تازه) اي نايل آمده كه بايستي همانند يك (اختراع) و يا (اكتشاف) به نام شاعر به ثبت برسد.

حـال اگـر ديـگـران بـا تـأثـيرپذيري از (كشف هنري)، او به (گرته برداري) از آن پرداختند و مدّعي (كشف تازه) اي شدند، در حقيقت به يك (سرقت هنري) دست زده اند.

البـتـّه بـايـد بـه ايـن نـكـتـه نـيـز عـنـايـت داشـت كـه اگـر شـاعـري بـه تـكـمـيـل (كـشـف هـنري) شاعر ديگري پرداخت و آن را به صورت شفّاف تر و (هنري تر) عـرضـه كـرد، مـرتـكـب (سـرقـت ادبـي) نشده است بلكه بايد با لحاظ كردن (حقّ تقدّم) ديگران، او را در (هنري تر) كردن (كشفي) كه متعلّق به او نيست، ستود.