معناي لغوي واسوخت
(واسـوخت) مصدر مرخَّم از (واسوختن) به معناي: وازدن، واخوردن،وارفتن، اعراض كردن و روي برتافتن است.
قـدسـي مـشـهـدي بـه هـنگام سرايت شعله شمع به پيراهن جهان آرا بيگم (دختر شاهجهان پادشاه هند كه داراي ابيات برگزيده اي است)، مرتجلاً مي سرايد:
تا سر زده از شمع چنين بي ادبي
پروانه ز عشق شمع، واسوخته است! [1] .
يعني: پروانه به خاطر گستاخي (زبانه شمع)، از عشق او دلسرد شده و او را رها كرده است.
پاورقي
[1] مکتب وقوع در شعر فارسي، احمد گلچين معاني، ص 682.