بازگشت

درياي غيرت


قـاسـم مـرام، بـا ايـنـكـه بـراي نـام هـمـيـشـه سـبـز سـقـّاي كـربـلا معادل هاي ارزشي و نابي را پيدا كرده است، ولي زبان واژه هاي پيشنهادي را باز براي اداي مقصود، رسا نمي بيند:



عبّاس، يعني: مرگ را باور نكردن

يك لحظه در ناباوري ها، سر نكردن



عبّاس، يعني: عشق و ايثار و شهامت

يعني: نُمود بارزي از استقامت...



آه اي خداي عشق! معنا كن جنون را

تفسير كن در ديده ها، درياي خون را



وا كن ز پاي بغض، زنجير تغافل

تا در ميان سينه ها، آتش كند گل



آخر تمام واژه ها، گنگ اند اينجا

هرگز نشايد قطره را، توصيف دريا



اينجا، زبان واژه مي گيرد ز حيرت

مي سوزم از شرم تو، اي درياي غيرت!



مردانگي، بر پاي تو سر مي سپارد

مردي اگر دارد نشاني، از تو دارد



از توست، گر روح فتوّت سرفراز ست

گر بيرق مردانگي، در اهتزاز ست [1] .




پاورقي

[1] درياي شعله ور، ص 67 ـ 69.