بازگشت

عطش غيرت


اسـمـاعـيـل پورجهاني، (ايثار) و (عطش) را در نگاه گرم سقّاي كربلا،هماغوش مي بيند و (روح بلند عاطفه) را پا به پاي عطش در حال (آب شدن):



قطره اشك تو، يك دريا عطش

هُرم لب هاي تو، يك صحرا عطش



در نگاه گرم تو، حس مي شود

يك جهان ايثار، يك دنيا عطش



تا نبيني عاشقان را تشنه كام

آمدي درياي غيرت! با عطش



بعد تو، روح بلند عاطفه

قطرهْ قطره آب مي شد با عطش [1] .




پاورقي

[1] درياي شعله ور، صص 60 و 61.