راز سرافرازي
اسـتـاد عـبـّاس كـي مـنـش (مـشـفـق) كـاشـانـي، شـورِ (سـاخـتـن) را در بـال (سـوخـتـن) و راز سـرافرازي را در (سرباختن) و در شعله هاي عشق الهي افروختن، جستجو مي كند:
گرت زين برق عالمسوز، بال سوختن باشد
درين پرواز طاقت گير، شور ساختن بايد
اگر همچون شهيد نينوا، افروختن خواهي
سري در سَروري بالاي ني، افراختن بايد
و بت (ما و مني) را، سدّ راه طلب مي بيند كه بايد بر روي او شمشير آخت
بت ما و مني، آزرده دارد خاطر ما را
به روي اين حريف فتنه گر، تيغ آختن بايد [1] .
پاورقي
[1] همان، ص 55 و 56.