بازگشت

جريان سرخ شهادت


مـعـصـومـه سـادات نـبـوي بـا ايـن كـه تـمـاشـاگـر دسـت هـاي (بـوي خـاكْ گـرفـتـه) و ملول از (سجده هاي خالي از خدا) است، ولي بر اين باور است كه (كوله بار شهيدان) بر زمين نمي ماند، راه شهدا ادامه دارد و خون لاله ها در رگْ رگ حيات، جريان خواهد داشت:



دستمان، چرا ديري است بوي خاك را دارد؟

يادمان مگر رفته است: آسمان، دعا، مانده است؟!



از حوالي ايمان، بوي رنگ مي آيد

سجده هاي مان ـ حتّي ـ خالي از خدا مانده ست!



رفته اند... امّا، نه! كوله بارشان باقي است

بر زمين نمي ماند، شانه هاي ما مانده است



در رگ حيات ما، خون لاله ها جاري است

شاخه گر چه خشكيده، نسل ريشه جا مانده است



نام سبزشان آري تا هميشه مي ماند

رفته اند و، راهي سرخ پيش روي ما مانده است [1] .




پاورقي

[1] گاهنامه نافله، شماره 6، ص 25.