بازگشت

حسرت شهادت


شـاعـر امـروز كـه با فروكش كردن شعله هاي جنگ تحميلي، فرصت تماشاي صحنه هاي (ايثار) و (فداكاري) را از دست داده است، و از اين كه نمي تواند به (خودآزمايي) در اين آزمـون دشوار و زيباي الهي بپردازد، متأثّر است، ولي هنوز در فضاي (شهادت) تنفّس مي كند، آن هم شهادتي كه او را تا مرز (بي نشاني) سوق دهد:

رضا اسماعيلي، ابعاد اين حسرت دوست داشتني را، هنرمندانه به تصوير كشيده است:



كاش مي شد، آسماني مي شديم

چون شهيدان، جاوداني مي شديم



كاشكي، چون داغ سرخ كربلا

ريشه دار و باستاني مي شديم



سهم ما، مي شد تمام زندگي

گر شهيد بي نشاني مي شديم



و سرانجام، با اظهار دلگيري از (وسواس زميني بودن)، آرزوي آسماني شدن را زمزمه مي كند:



تا به كي پابند وسواس زمين؟!

كاش مي شد آسماني مي شديم [1] .




پاورقي

[1] گريه اشک، به انتخاب محمّدعلي مجاهدي.