بازگشت

محتشم، قافله سالار شعر عاشورا


مولانا كمال الدّين محتشم كاشاني (متوفّي 996 ه‍. ق) را بايد قافله سالار كاروان شعر عـاشـورا دانـسـت، زيرا مرثيه دوازده بندي او با تأثير شگرفي كه بر شاعران چهار سـده اخـيـر داشـتـه، مـوجـبـات غـنـاي كـمـّي و كـيـفـي شـعر عاشورا را فراهم ساخته و به دليل اقبال بي سابقه دوستداران حسيني از اين اثر فاخر و ماندگار، نام محتشم و تركيب بـنـد عـاشـورايـي او بـا فـرهنگ عاشورا گره خورده است و چنان كه خواهيم ديد علاوه بر بسياري از شعراي پرآوازه فارسي زبان، بزرگاني چون علاّمه سيّد بحرالعلوم (ره) نـيـز بـه اسـتـقـبـال تـركـيـب بند او رفته كه به آفرينش آثار پرشوري در حوزه شعر عـاشورايي، در قلمرو شعر عرب انجاميده است. بنا بر نوشته آقاي مهر علي گرگاني مـصـحـّح ديوان محتشم كاشاني در يكي از نسخ خطّي ديوان اين شاعر پرآوازه عاشورايي (چـنـد تـركـيـب بـنـد ديـگـر نـيـز بـه دسـت آمـد كـه هـر كـدام در مـورد خـود بـي نظيرند.) [1] .

در تـركيب بند ماندگار محتشم، گاهي ـ خصوصاً در بند دوّم آن ـ تعابير نه چندان مناسب و در خـور شـأن والاي سـالار شـهـيـدان آمـده است كه مي توان از كنار آنها به خاطر قوّت فراوان اثر، گذشت. در اينجا به نقل مطلع هر بند از دوازده بند محتشم بسنده مي كنيم:



باز اين چه شورش ست كه در خلق عالم ست؟!

باز اين چه نوحه و چه عزا و چه ماتم ست؟!



كشتيْ شكست خورده طوفانِ كربلا

در خاك و خون تپيده ميدانِ كربلا



كاش آن زمان، سُرادق گردون نگون شدي

وين خرگه بلندْ ستون، بي ستون شدي



بر خوان غم، چو عالميان را صلا زدند

اوّل صلا به سلسله انبيا، زدند



چون خون ز حلق تشنه او، بر زمين رسيد

جوش از زمين به ذِروه عرش برين رسيد



ترسم جزاي قاتل او، چون رقم زنند

يكباره، بر جريده رحمت قلم زنند!



روزي كه شد به نيزه، سرِ آن بزرگوار

خورشيد، سر برهنه برآمد ز كوهسار [2] .



بر حربگاه، چون ره آن كاروان فتاد

شور و نشور [3] ، واهمه را در گمان فتاد



اين كشته فتاده به هامون، حسين توست

وين صيدِ دست و پا زده در خون، حسين توست



كاي مونس شكسته دلان، حال ما ببين

ما را غريب و بيكس و بي آشنا ببين



خاموش (محتشم)! كه دل سنگ، آب شد

بنياد صبر و خانه طاقت، خراب شد



اي چرخ! غافلي كه چه بيداد كرده اي؟!

وَز كين، چها درين ستم آباد كرده اي؟! [4] .




پاورقي

[1] ديوان مولانا محتشم کاشاني، مهرعلي گرگاني، مقدّمه.

[2] ديوان مولانا محتشم کاشاني، مهرعلي گرگاني، ص 280 ـ 283.

[3] به نظر مي رسد که (شور نُشور) صحيح باشد بدون (واو عطف).

[4] ديوان مولانا محتشم کاشاني.