بازگشت

جانبداري معصومين از شعر ارزشي


براي تبيين حركت تشويقي حضرات معصومين (ع) و حمايت بيدريغ آنان از شعراي آييني و اهميت دادن به شعر ارزشي، به نقل چند مورد بسنده مي كنيم:

1 ـ در خـبـر آمـده اسـت هـنـگـامـي كـه شـعـراي كـفـر پـيـشـه بـا هـجـو رسـول اكـرم (ص) سـعـي عـجـيـبـي در شـكـسـتـن حريم رسالت داشتند، آن حضرت رو به اصحاب خود كرده فرمود:

(ما مَنَع الَّذينَ نَصَرُوا رَسُولَ اللّهِ بِسُيُوفِهِمْ، اَن يَنْصُرُوابِاَلْسِنَتِهِمْ؟!

چـه چـيـزي مـنع مي كند كساني را كه رسول خدا را با شمشيرهاي خودياري كردند، تا با زبان هاي خود نيز او را ياري كنند؟!

حـسـّان بـن ثـابـت و ابـن رواحـه اظهار داشتند: اگر فرمان دهي، اين كار را خواهيم كرد، و رسول اكرم (ص) در پاسخ آنان فرمود:

اُهْجُوهُمْ! وَ روحُ الْقُدُسِ مَعَكُمْ [1] ؛

مشركان را هجو كنيد و (در اين صورت) جبرييل با شماست.

2 ـ در روايت ديگري آمده است كه رسول خدا (ص) به حسّان بن ثابت فرمود:

(اُهـْجـُهـُمْ! فـَوَ الَّذي نـَفـْسـِي بـِيـَدِهِ لَهـُوَ اَشـَدُّ عـَلَيـْهـِمْ مـِنـَ النَّبْل [2] .

مـشركان را هجو كن! سوگند به آن خدايي كه جانم در دست اوست،اين امر (هجو دشمنان) براي آنان از (تحمّل زخم) تير دشوارتر است.

3 ـ مـؤ لّف مـجـمـع البـيـان از زهـري و او از عـبـدالرّحـمـن ـ پـسـر كـعـب بـن مـالك ـ نـقـل مـي كـنـد: هـنـگـامـي كـه پـدرش (كـعـب بـن مـالك) نـظـر رسول خدا (ص) را در مورد (شعر) جويا شد، آن حضرت در پاسخ او فرمود:

مـؤ مـن، تنها با شمشير جهاد نمي كند (بلكه) زبان او نيز (در حكم) شمشير است. به آن خدايي كه جانم در دست اوست مطمئن بدانيد شما (شاعران) با اشعار خود جهاد مي كنيد كه گويا با تير، بدن دشمنان را خون آلود كرده باشيد. [3] .

4 ـ نـوشـتـه انـد: روزي كـعـب بـن مـالك تـصـمـيـم بـه خـواندن شعري داشت كه در مديحت رسـول خـدا (ص) سـروده بـود، ولي ازدحام و همهمه جمعيّت اين اجازه را به او نمي داد. در ايـن هـنـگـام، آن حـضـرت بـا دست مبارك خود حاضران را به سكوت دعوت كردند و از كعب خواستند تا شعر خود را بخواند، و هنگامي كه او به اين بيت رسيد:



اِنَّ الرَّسولَ لَسَيْفٌ يُسْتَضاءُ بِهِ

وَ صارِمُ مِنْ سُيوف الهِنْدِ مَسْلُولُ



رسـول خـدا (ص) بـه نـقـد شـعـر كـعـب پرداختند و از او خواستند تا (سُيوفُالهِنْد) رابه (سُيُوف اللّه) تغيير دهد [4] ، و ضمن تكريم از يك شاعر آييني تلويحاً لزوم نـقـد شـعـر ارزشـي را بـه مـسـلمـانـان يـادآور شـدنـد، و اتّصال مقام شامخ نبوّت را به خالق هستي خاطر نشان ساختند.

5 ـ هـنـگـامـي كه حسّان بن ثابت در غدير خم به انشاد شعر پرداخت و از آن رخداد شگرف با عظمت ياد كرد:



ناديهُمْ يَوْمَ الغَديرِ نبيُّهُم

بِخُمٍّ وَاسْمَعْ بِالرَّسولِ منادِيا...



رسول خدا (ص) به او فرمود:

لا زِلْتَ مُؤَيَّداً بِروحِ القُدُس ما نَصَرْتَنا بِلِسانِكَ [5] .

تـا زمـانـي كـه بـا زبـان خـود (شـعـر خـود) مـا را يـاري مـي كـنـي، هميشه مؤيَّد به (دمِ) جبرييل خواهي بود.

6 ـ روزي رسول خدا (ص) اظهار علاقه كردند تا شعر عموي بزرگوار خود ـ ابوطالب ـ را بـشـنـوند و حضرت علي (ع) شعر پدر خود را براي آن حضرت قرائت كردند. نوشته انـد كـه در آن اثـنـاء مـردي از قـبيله بني كنانه ـ كه در جمع، حضور داشت ـ مضمون شعر ابوطالب را مرتجلاً در قالب ديگري ريخت و به محضر آن حضرت ارايه كرد:



لَكَ الحَمدُ وَ الْحَمدُ مِمَّنْ شَكَر

سُقينا بِوَجْهِ النَّبِيِّ الَمَطر...



رسول خدا (ص) به او فرمودند:

يا كناني! بَوَّاَكَ اللّه بِكُلِّ بَيْتٍ قُلْتَهُ، بَيْتاً فِي الجَنَّةِ [6] .

اي مـرد كـنـانـي! خـداونـد به ازاي هر بيتي كه سرودي، خانه اي دربهشت به تو كرامت فرمايد.

7 ـ نـوشـته اند كه روزي رسول خدا (ص) در منا، و در حالي كه به امير مؤ منان علي (ع) اشاره مي كردند، به مسلمانان فرمودند:

يا مُعاشِرَ المُسلِمين! هذا عليّ بن ابيطالب، سَيِّدُ العرب وَالوَصيُّ الاكْبَر، مَنْزَلَته مِنّي مـنـزلةُ هـارونَ مـِنْ مـوسـي اِلاّ انَّهُ لا نـَبـِيُّ بـَعـدي، لا تُقْبَل التَّوْبَةِ مِن تائبٍ اِلاّ بِحُبِّهِ.

اي انـبـوه مسلمانان! اين عليّ بن ابيطالب، بزرگ عرب و جانشين برتر است. منزلت او در نـزد مـن، مـنزلت هارون در نزد موسي است با اين تفاوت كه پس از من پيامبري نخواهد بود. (خداوند) توبه هيچ تايبي را نمي پذيرد مگر به (بركت) محبّت او.

و بعد رو به حسّان بن ثابت كرده، فرمودند:

يا حَسّان! قُلْ فيهِ شَيئاً، فَاَنْشَاءَ،

اي حسّان! درباره علي چيزي (شعري) بگو، و حسّان سرود:



لا تُقْبَل التَوْبَةُ مِنْ تائب

اِلاّ بِحُبِّ اِبنِ ابيطالب [7] .



8 ـ در روايت آمده است كه رسول خدا (ص) فرمودند:

اِنَّ المُؤْمِنَ يُجاهِدُ بِنَفْسِهِ وَ سَيْفِهِ وَ لِسانِه [8] .

به تحقيق، انسان مؤ من باجان و زبان و شمشيرخود (در راه خدا) جهاد مي كند.

و در بعضي از روايات به جاي (يُجاهِدُ) كلمه (مجاهِدٌ) آمده است. [9] .

9 ـ هـنـگـامـي كـه شـاعـر گـمـنـامـي از عـرب، ابـيـاتـي را در دفـاع از حـريـم رسـول خـدا (ص) سـرود، بـه او فـرمـودنـد: خـداونـد، هـرگـز ايـن عمل تو را فراموش نخواهد كرد [10] . (و به تو جزاي خير خواهد داد.)

10 ـ امـام جـعـفـر صادق (ع) به شيعيان خود توصيه مي كردند كه شعر سفيان بن مصعب عبدي كوفي را به فرزندان خود بياموزند، چرا كه او در دين خدا راسخ و استوار است:

يا مَعْشَرَ الشّيعة! عَلِّمُوا اَولادَكم شِعْرَ العَبدي، فَانَّهُ عَلي دينِاللّه [11] .

11 ـ از امام جعفر صادق (ع) روايت شده است:

مَنْ قالَ فينا بَيْتَ شِعرٍ، بَنَي اللّهُ لَهُ بَيْتاً فِي الجَنَّةِ [12] .

هر كسي كه يك بيت شعر درباره ما (آل اللّه) بسرايد، خداوند (به ازاي آن) خانه اي در بهشت براي او بنا مي كند.

12 ـ در كتب حديث آمده است:

اَلشُّعَراءُ تَلاميذُ الرَّحْمن.

شعرا، شاگردان (مكتب) خدايند.

اِنَّ لِلّهِ خَزائِنُ الحِكَمْ، وَ اَلْسِنَةُ الشُّعَراءِ مفاتيحها [13] .

بـه درستي كه براي خداوند، گنجينه هايي از حكمت است، و زبان شعرا كليد آن گنج ها است.

13 ـ و باز از امام جعفر صادق (ع) روايت شده است:

ما قالَ فينا قائلُ شِعْراً حتّي يُؤَيَّدُ بِروحِ القُدُس [14] ؛

كـسـي در بـاره مـا شـعـري نـمـي سـرايـد مـگـر آنـكـه مـؤ يـد بـه دم جبرئيل باشد.

ما قالَ فينا مُؤ مِنٌ شِعْراً يمدحنا به الاّ بنَي اللّه لَهُ مدينةً في الجنةِ اَوْسَعُ من الدّنيا سَبْعَ مـرّات، يـَزورَهُ فـيـهـا كـلُّ مـَلَكٍ مـُقـَرَّب و كـُلُّ نـَبـِي مُرسَل [15] .

مؤ مني در باره ما شعر نمي گويد و در آن به مدح ما نمي پردازد مگرآنكه خداوند شهري در بهشت براي او بنا مي كند كه هفت بار از دنيا وسيع تر است و تمامي فرشتگان مقرّب و پيامبران مرسل، او را در آن شهر زيارت مي كنند.

مـا مـِنْ اَحـَدٍ قـالَ فـي الحـسـينِ شِعْراً، فَبَكي وَ اَبْكي بِهِ، اِلاّ اَوْجَبَ اللّهُ لَهُ الجَنَّةَ وَ غَفَرَ لَهُ [16] .

هيچ كس شعري براي امام حسين نمي سازد و با (خواندن) آن نمي گريد و (كسي را) نمي گـريـانـد، مـگـر آن كـه خداوند، بهشت را براي او واجب مي گرداند، و (گناهان) او را مي آمرزد.

14 ـ روزي امـام جـعـفر صادق (ع) از ابوهارون مكفوف خواستند تا در مرثيت امام حسين (ع) شـعـري بخواند. او به شيوه معمول شاعران شروع به خواندن شعر خود كرد. امام به او فرمود: اين گونه، نه! همان گونه كه در كنار تربت سالار شهيدان مرثيه مي خوانيد!

لا! كَما تُنشِدونَ و كما ترثيه عندَ قَبْره [17] .

15 ـ امام عليّ بن موسي الرّضا (ع) به دعبل خزاعي، سفارش مي كردند:

يـا دِعـْبـِلُ! اِرثِ الحـسـيـن (ع) فـَاَنـْتَ نـاصـِرُنـا و مـا دِحـُنا ما دُمْتَ حَيّاً، فَلا تُقَصِّر عَنْ نَصْرنا مَا اسْتَطَعْتَ [18] .

اي دعبل! براي امام حسين (ع) مرثيه سرايي كن، كه تو تا زماني كه زنده هستي ياور ما و ستايشگر ما (آل الله) خواهي بود، پس تا مي تواني از ياري ما كوتاهي مكن.

16 ـ ابـو هـاشـم سيّد اسمعيل حِمْيَري (105 ـ 173) از نامدارترين شعراي شيعي است كه بـي انـدازه مـورد عـنـايـت امـام جـعـفـر صادق (ع) بوده و توسّط آن حضرت به لقب (سيّد الشـّعـرا) مـفتخر شده است. حميري در افشاي مظالم بني اميّه و رسوايي كارگزاران اموي اهـتـمـام فـراوانـي داشته و در نشر معارف آل اللّه نيز در ميان شعراي عرب، شاخص بوده است. روزي امام صادق (ع) از او مي خواهند تا مرثيه منظومي در سوگ حضرت اباعبداللّه الحسين (ع) بخواند، و سيّد حميري مرثيه خود را با اين بيت آغاز مي كند:



اُمْرُرْ عَلي جَدَثِ الحسين

فَقُل لاَِعْظُمِهِ الزّكيّه



نـوشـتـه انـد كـه ايـن مـرثـيـه جـانسوز، چنان شيون حرم امام را ـ كه در پشت پرده نشسته بـودنـد ـ بـلنـد كـرد، كه امام از او خواستند ادامه ندهد، و سيّدحميري مرثيه خود را ناتمام گذاشت [19] .


پاورقي

[1] تـفـسـيـر مـنهج الصّادقين، به کوشش حاج سيّد ابوالحسن مرتضوي و علي اکبر غفّاري، ج 6، ص 495.

[2] تـفسير منهج الصّادقين، ج 6، ص 495، مؤ لّف منهج الصّادقين اضافه مي کند: اين هر دو حديث را (بخاري) و (مسلم) نيز در (صحيحين) آورده اند.

[3] ترجمه تفسير الميزان، ج 15، ص 519.

[4] مستدرک حاکم نيشابوري، ج 3، ص 582 و نيز الغدير، ج 2، ص 6.

[5] الغدير، ج 2، ص 7 و نيز سفينة البحار، ج 6، ص 606.

[6] امـالي شـيـخ طـوسـي، ص 29؛ الغـدير، ج 2، ص 4؛ سفينة البحار، ج 4، ص 449.

[7] سفينة البحار، ج 8، صص 230 و 231.

[8] منهج الصّادقين، ج 6، ص 495.

[9] تفسير صافي، ص 361.

[10] مستدرک حاکم نيشابوري، ج 3، صص 488 و 489.

43 -

[11] سـفـيـنـة البـحار، ج 4، ص 119؛ تفسير صافي، ص 361؛ تفسير نمونه، ج 15، ص 385؛ معجم رجال الحديث، ج 8، ص 221.

[12] تـفـسـيـر صـافـي، ج 2، ص 230؛ وسـايـل الشـيـعـه، ج 10، ص 476؛ بحارالانوار، ج 76، ص 291 به نقل از عيون اخبار الرّضا ج 1 / ص 7.

[13] همان.

[14] همان، ص 230.

[15] بحارالانوار، ج 76، ص 291 به نقل از عيون اخبار الرّضا ج 1، ص 7.

[16] رجال شيخ طوسي، به دلالت حاج شيخ عباس قمي در سفينة البحار، 289.

[17] بـحـارالانـوار، ج 44، ص 287. از ايـن سـخـن امـام مـي توان به ارزش عزاداري سنّتي پي برد.

[18] جامع احاديث الشّيعه، ج 12، ص 567.

[19] ادب الطّف، ج 1، صص 52 و 53.