بازگشت

اي روي تو چون مه دو هفته (تابش اصفهاني)






اي روي تو چون مه دو هفته

وي لعل تو غنچه شكفته



رخسار تو همچو آيه نور

روشن ز رخ تو وادي طور



مرآت جمال كبريائي

آغشته بخاك و خون چرائي



خاكستري از چه گشته رويت

پرخون ز چه شد رخ نكويت



شايسته كوه طور بودي

ديشب ز چه در تنور بودي



با آن كه برخ مه تمامي

انگشت نماي خاص و عامي



اي ماه من اي هلال زينب

بنگر ز وفا بحال زينب



هرگز نَبُد اينچنين گمانم

كز بعد تو در جهان بمانم



اين فاطمه طفل خردسال است

از مرگ پدر شكسته بال است



اندر غم هجر تو گرفتار

سرگشته هر ديار و بازار



بگشاي لب و تكلّمي كن

بر چهره او تبسّمي كن



رخساره اگر بدو نمائي

باشد كه غم از دلش زدائي