بازگشت

نوروز و محرم (رضا اكبري (وفا اصفهاني))






عيد جم امسال با ماه محرّم توأم است

زين سبب سرتاسر عالم عزا و ماتم است



بر هلال عيد جم بنگر بسوي آسمان

پشتش از سنگيني بار غم و أندُه خم است



قبر شاه باستان را گر شكافي بنگري

غصه مند و اشك ريزان زين غم عظما جم است



چشم باطن گر دهد حق بر تو مي بيني عيان

سينه چاك و موكنان در سوك و ماتم مريم است



مي گزد عيسي به چرخ چارمين انگشت بُهت

در جنان بر سر زنان و اشك ريزان آدم است



كو بهار و كو نشاط و عيش، كو فرخندگي

غم عجين گرديد با نوروز، روز ماتم است



گل ستان كو، غنچه كو؟ گلها همه پرپر شدند

سبزه بر خود پيچد و اشكش به جاي شبنم است



در گلو شد نغمه هاي قمري و بلبل خموش

واحسينا واحسينا تا بعرض اعظم است



كشته شد چون بهر حق خواهي و حق گوئي حسين

عرش اعلا، لوح و كرسي، گر كه خون گريد كم است



كو توان و كو درايت؟ كو لسان و آگهي

در بيان شرح اين اندوه ناطق أبكم است



بر تمام زخم هاي كشته گان دين شعار

اشك هاي عارفان اي مرد دانا مرهم است



گرچه اين اشعار شد انشاد، در بزم سرور [1] .

ليك پيش عقل دورانديش با غم مدغم است



هست پابرجا بهار و عيد نوروز اي «وفا»

ليك امسال اين بهار ما بهار ماتم است




پاورقي

[1] بزم سرور نام يکي از انجمن‏هاي ادبي اصفهان است که رئيس اين انجمن استاد سرور اصفهاني مي‏باشند.