تقارن محرم با عيد نوروز (سيد محمد حسن صفوي پور (قيصر اصفهاني) )
مَخواه شعر تر از خاطري كه محزون است
كه غير غم نسرايد دلي كه پرخون است
بحكم عقل سخن در مقام حق گويد
كسي كه صاحب طبع و كلام موزون است
رعايت سنن از هر جهت بود واجب
بر آن كه صاحب ادراك و درك ميمون است
چگونه خاطرش از عيد جم شود مسرور
كسي كه درد و غمش از شمار بيرون است
فضاي خانه ما را گرفته هاله غم
غمي كه گستره اش تا بدشت و هامون است
سياه جامه به تن كن كه هر كه را بيني
بپاي ماه محرّم غمين و محزون است
كسي كه حرمت حق را بزير پا نهاد
اسير پنجه كيفر بحكم قانون است
يقين ز پرتو نور خدا بود روشن
دلي كه با غم و عشق حسين مفتون است
حسين مظهر حُرّيت و جوانمردي
كه قلب عالم امكان براي او خون است
چه خوب گفته سخن در مقام آزادي
بگوش كن سخنش را كه درّ مكنون است
نظام ظلم برانداز و زندگاني كن
كه اين شُعار از آن رادمرد بي چون است
بياد واقعه كربلا به هر مجلس
بلند ناله و شيون به چرخ گردون است
لبان مرثيه هاي سروده «قيصر»
حديث كربُبلا شاهكار مضمون است