بازگشت

در وصف نوروز كه قرين با ماه محرم شده بود (مرحوم شكيب اصفهاني)


ديوان شكيب اصفهاني، ص 151 - 152.



آثار بهروزي بود آئين نوروز عجم

اين روز فيروزي بود از دوره جمشيد جم



امسال ماه فروردين چون با محرّم شد قرين

اندر عزاي شاه دين در قلب ما افزود غم



بلبل ز اندوه و محن در گوش گل گويد سخن

آن بينوا در اين چمن نالد دمادم زير و بم



گلشن چو دشت كربلا گل چون شه گلگون قبا

صوت هزاران غم فزا چون ناله اهل حرم



چون موي اكبر ضيمران چون روي اصغر ارغوان

از دل برد تاب و توان با اين كه باشد مغتنم



در دفتر گل هر ورق بگرفته آئين شفق

چون كشته گان راه حق از خار بيداد و ستم



هر چشمه دارد چشم تر هر گل بود خونين جگر

در ماتم فخر بشر شاه عرب مير عجم



باري در اين فصل عزا آن به كه با شور و نوا

از نور مصباح هدي الهام گيرم دمبدم



شاهي كه از شوق لقاء پوشيد چشم از ما سوي

آمد بدشت كربلا با اهل بيت محترم



در وادي حق اليقين سر خيل اصحاب يمين

در نينوا شد جا گزين با آگهي از كيف و كم



سر دفتر ديوان حق با حجت و برهان حق

در ساحت ميدان حق تا پاي جان ثابت قدم



در كربلاي پربلا ناگاه از سوء قضا

بنمود آهنگ غزا روباه با شير اجم



قومي فتن انگيختند خون خدا را ريختند

خاك مصيبت بيختند تا حشر بر فرق امم



سلطان ملك عز و شان با ياوران جان فشان

بنهاد پا بر فرق جان تا رايت دين شد علم



گل هاي باغ مصطفي هر يك ز طوفان بلا

در لجه خون آشنا چون گوهر اندر قعريم



داراي هر فضل و فطن شاهنشه لشگرشكن

دست علمدارش ز تن از تيغ اعدا شد قلم



ياران او را از قضا كشتند قوم بي حيا

با نيزه و تير جفا از بهر دينار و درم



خاك بلا شد بسترش آغشته در خون پيكرش

بر نيزه اعدا سرش لب تشنه آن بحر كرم



قربانيان راه عشق از بندگي با شاه عشق

در مجلس دلخواه عشق نوشند مي از جام همّ



تا كشته شد سلطان دين از تير و تيغ مشركين

زهرا بفردوس برين شد همدم آه و ألم



كشتند ياران حسين اندر سراي عالمين

آسوده از هر شور و شين فارغ ز قيد بيش و كم



ظلمي كه شد در كربلا بر عترت آل عبا

تا كي «شكيب» بينوا با چشم تر سازد رقم