بازگشت

به مناسبت اقتران عيد نوروز (پويا اصفهاني (محسن اسلامي))






دل از طليعه نوروز شاد و خرّم نيست

كه عيد مي رسد امّا به عيش توأم نيست



بهار مي رسد امّا بهار خون آلود

كه برگ و ساز وي از بهر ما مسلّم نيست



به بزم چيده آئين نوبهار امسال

به غير مِحنت و اندوه و غم فراهم نيست



اگر چه سنّت نوروز جم پسنديده است

ولي به سنّت شرع نبي(ص) مقدم نيست



از آن كه گشته قرين با مَهِ عزاي حسين(ع)

كسي ز مَقدَمِ ناسازِ عيد خرّم نيست



چگونه چشم نگريد ز سوز اين ماتم

چگونه دل نخروشد مگر محرّم نيست



رواست گر كه زهر ذرّه خون شود جاري

كه كُشته گشتن مولاي دين عمي كم نيست



حسين(ع) پيشرو كاروان دشت بلا

كه همچو رايت سرخش عَلَم به عالم نيست



هزار شادي نوروز و عشرت گذرا

به داغِ اين غم عُظمي شفا مرهم نيست



چو خون به هر رگ ما جاري است اين ماتم

به قاب چهره اگر اين زمان مجسّم نيست



به اشكِ جاريِ خيلِ حسينيان «پويا»

كه پا به جاي غمي چون غم محرّم نيست