اي مشكها...
اي كاش آن قدر زياد بوديد كه تا آخر روز عاشورا آب در خيمه ها مي ماند. مي دانم كه دوستان شما در خيمه ها از اتمام حجت حسين عليه السلام و اصحابش عرق شرم مي ريختند.
آنگاه كه دلير مردان كربلا شما را بر دوش مي كشيدند و به آتش دشمن مي زدند تا مگر جرعه آبي بدست آورند، شما را مي ديدم كه آن جوانمردان را تشويق مي كرديد.
و آنگاه كه آب گوارا از لب شما سرازير مي شد از خجالت سر بزير مي افكنديد، و اگر تيري به شما مي خورد سيل اشكتان جاري مي گشت كه «آه از خيمه ها».
و آنگاه كه خبر شهادت عزيزانتان مي رسيد شما نيز بيهوش در خيمه افتاده بوديد.