بازگشت

آب مي آوردند... كه شهيد شدند!


عظيم ترين جلوه عطش، شهادت با لب تشنه بود. تشنگي كودكان با عطش مردان لب سوخته به هم آميخته بود. آنان با تلاشهاي فراوان بدون نوشيدن قطره آبي، براي بچه ها آب آورده بودند و سهم خود را نيز به آنها داده بودند؛ تا آنجا كه عده اي در راه بدست آوردن آب مجروح يا شهيد شدند.

در واقعه كربلا حتي آنان كه قبل يا بعد از عاشورا شهيد شدند - مانند حضرت مسلم و دو طفلانش و هاني - با لب تشنه به شهادت رسيدند.

از آن جگر سوزتر احساس شرمندگي شهيدان هنگام شهادت بود كه چگونه فرزندان پيامبر لب تشنه ماندند و ما قادر بر تهيه آب نشديم، و باقيماندگان را به جانفشاني براي آوردن آب و حمايت از آل اللَّه سفارش مي كردند.


در حاليكه سوز تشنه كامان شهيد بر دل امام حسين عليه السلام تأثير كرده بود، شهادت كوچكترين سرباز كربلا - حضرت علي اصغر - شراره اي تازه بر دل سوخته آنحضرت زد.

تشنگي بر او بيش از همه تأثير كرده بود، و مردان و زنان و حتي كودكان يكپارچه بحالش مي سوختند. از سوي ديگر شهادت دلخراش او داغي بر دلها گذاشت كه هرگز آرام نشد. شهادت علي اصغر با لب تشنه، دوست و دشمن را تحت تأثير قرار داده و مي دهد.

در عاشورا دو عطش و دو سوز بهم آميخته بود: جوانمردان با لب تشنه به ياد عطش كودكان سوختند و شهيد شدند؛ و كودكان و زنان نيز به ياد لبان تشنه اي كه براي آنان فداكاري كردند، سوختند و با همان سوز از كربلا رفتند... و اين امام حسين عليه السلام بود كه از كودكان خردسال گرفته تا زنان و مردان بني هاشم و اصحاب را دلداري مي داد، در حالي كه خود از همه تشنه تر بود!

و اين گونه بود تابلوي عطش بعنوان بالاترين پرچم كربلا ماند! امام حسين عليه السلام از حلقوم بريده سفارش كرد كه شيعيانش به ياد لب تشنه او باشند. امام سجادعليه السلام هم روي قبر پدر حديث تشنگي را نوشت، و هم در خطبه دمشق آن را براي همه مردم بازگو كرد.

- - -