بازگشت

فصل بهار گريه






فصل بهار گريه و فصل محرم است

فصل حسين، فصل عزا، فصل ماتم است



اينك دل شكسته و اندوهبار من

دل نيست، آشيانه ي اندوه عالم است



اي آبروي مكتب اسلام، اي حسين

بعد از تو آسمان و زمين هاله ي غم است



در سوز سوزناك تو اي پاكتر ز آب

دريا اگر كه گريه كنم، باز هم كم است



آن ماجراي سرخ كه تو آفريده اي

زيباترين حماسه ي تاريخ آدم است



زخمي كه لب گشود چو گل روي سينه ات

زيباتر از تمامي گلهاي عالم است



بر زخمهاي تازه ي ما در نبرد عشق

آن دستهاي مرحمت آميز مرهم است



چشم انتظار لحظه ي سرخ شهادتم

بي تو بهشت نيز برايم جهنم است



بايد قدم گذاشت به بام بلند عرش

اكنون كه نردبان شهادت فراهم است



جانا دم سپردن جان بر سرم بيا

جانم به پيشواز تو قربان مقدم است