بازگشت

قيام محشر كبري






فلك همچون زمين ريزد به سر خاك عزا امشب

جهان را جمله مي بينم به ماتم مبتلا امشب



چرا گريان و نالانند اي دل اوليا امشب

چرا سر در گريبان اند يكسر انبيا امشب؟



شب شام غريبان است بگذر كربلا امشب

نظر كن در خيام اهل بيت مصطفي امشب



يقين شد در جهان برپا قيام محشر كبري

كه سرگردان و حيران اند ذرات فضا امشب



زمين چون آسمان گريان، فلك مبهوت و سرگردان

فتاده لرزه در اركان عرش كبريا امشب



ز يكسو گريه ي طفلان سرگردان در آن وادي

ز يكسو ناله ي زينب ميان خيمه ها امشب



ببار اي آسمان از ديده سيلابي كه مي ترسم

بسوزد ز آتش كين خيمه ي آل عبا امشب



دريغ آن سر كه زينت بخش دوش مصطفي بودي

ز تيغ كينه بينم بر سنان اشقيا امشب



سرور سينه ي زهرا فروغ ديده ي حيدر

ميان خاك و خون افتاده در دشت بلا امشب



ببار اي آسمان در ماتم شاه شهيدان خون

كه خون در ماتمش از ديده مي بارد «رسا» امشب