بازگشت

اشكي بر تربت رقيه






من رقيه دختر ناكام شاه كربلايم

بلبل شيرين زبان گلشن آل عبايم



ميوه ي باغ رسولم پاره ي قلب بتولم

دست پرورد حسينم نور چشم مصطفايم



كعبه ي صاحبدلانم قبله ي اهل نيازم

مستمندان را پناهم دردمندان را دوايم



من يتيمم من اسيرم كودكي شوريده حالم

طايري بشكسته بالم رهروي آزرده پايم



زهره ي ايوان عصمت ميوه ي بستان رحمت

منبع فيض و عنايت مطلع نور خدايم



گلبني از شاخسار قدس و تقوي و فضيلت

كوكبي از آسمان عفت و شرم و حيايم



شعله بر دامان خاك افكنده آه آتشينم

لرزه بر اركان عرش افتاده از شور و نوايم



گرچه در اين شام ويران گشته ام چون گنج پنهان

دستگير مردم افتاده پا و بينوايم



من گلابم بوي گل جوئيد از من زآنكه آيد

بوي دلجوي حسين از خاك پاك باصفايم



اي «رسا» از آستانش هرچه خواهي آرزو كن

عاجز از اوصاف اين گل مانده طبع نارسايم