بازگشت

خونبها






بوي بهشت مي وزد از كربلاي تو

اي كشته باد جان دو عالم فداي تو



برخيز و باز بر سر ني آيه اي بخوان

اي من فداي آن سر از تن جداي تو



اندر مني ذبيح يكي بود و زنده رفت

اي صد ذبيح كشته شده در مناي تو



رفتي به پاس حرمت كعبه به كربلا

شد كعبه ي حقيقي دل، كربلاي تو



اجر هزار عمره و حج در طواف توست

اي مروه و صفا به فداي صفاي تو



تا با نماز خوف تو گردد قبول حق

شد سجده گاه اهل يقين خاك پاي تو






با گفتن «رضا بقضائك» به قتلگاه

شد متحد رضاي خدا با رضاي تو



تو هرچه داشتي به خدا دادي اي حسين

فردا خداست جل جلاله جزاي تو



خون خداست خون تو و جز خداي نيست

اي كشته ي خدا، به خدا خونبهاي تو



سائل چو ديد كف كريم تو گريه كرد

اي كائنات، بنده ي خوان عطاي تو



ما را هم اي حسين گدائي حساب كن

آخر كجا رود بجز اين در، گداي تو؟



آنجا كه حد ممكن و واجب بود توئي

اي منتهاي اوج بشر ابتداي تو



دست دعا بر آر «رياضي» كه شد قبول

در بارگاه قدس حسيني دعاي تو