بازگشت

در مرثيه ي شهيد كربلا گويد






آمد عشور و خاطرم افكار كرده است

درد حسين در دل ما كار كرده است



آغشته شد به خون، سر و فرقي كه موي او

خون در درون نافه ي تاتار كرده است



ظلمي كه بر حسين در اسلام كرده اند

باور مكن كه لشكر كفار كرده است






خورشيد را به ماتم او هر شبي فلك

پوشيده در لباس شب تار كرده است



اي ديده سيل اشك روان كن كه درد آب

جان حسين، خسته و بيمار كرده است



ماه محرم است و لب تشنه ي حسين

آب بقا حرام بر ابرار [1] كرده است



هر ناسزا كه ظلم بر آل رسول كرد

خود را سزاي لعنت جبار كرده است



يا مرتضي علي به شهيدان روا مدار

ظلمي چنين كه چرخ ستمكار كرده است



بگشاي پنجه يا اسدالله كه بر حسين

روباه چرخ، حمله ي بسيار كرده است



اينك ظهور مهدي آخر زمان رسيد

زين رايت يزيد نگونسار كرده است



كلك قضا ز بهر عزا نامه ي حسين

اوراق نه فلك همه طومار كرده است



هر نعره يي كه دل به عزاي حسين زد

جان مرا ز درد خبردار كرده است



«اهلي» ز گريه بهر شهيدان كربلا

آبي كه داشت در جگر، ايثار كرده است





پاورقي

[1] ابرار: نيکان.