بازگشت

مقدمه


بسم الله الرحمن الرحيم

بزرگ فلسفه قتل شاه دين اين است: كه مرگ سرخ به از زندگي ننگين است حسين مظهر آزادگي و آزادي است خوشا كسي كه چنينش مرام و آئين است ز خاك مردم آزاده بوي خون آيد نشان شيعه و آثار پيروي اين است

(خوشدل تهراني)

حماسه ي بي نظير كربلا- بحق از حماسه هاي جاويد جهان است كه هر سال با طلوع هلال محرم با سيمايي درخشانتر و وضعي كاملتر از سال و سالهاي گذشته در يادها زنده مي شود؛ اگر چه هرگز از يادها نرفته و نخواهد رفت.

آنان كه تاريخ حماسه هاي بزرگ ملل جهان را از پيش چشم گذرانده اند، اگر از سر انصاف به حماسه ي بي مانند كربلا بنگرند، و به عمق مصيبت بار آن، با آن همه ايثار و فداكاري در راه هدف مقدس، توجه نمايند؛ خواهند دريافت كه همه ي حماسه ها و تراژديهاي ديگر در برابر آن رنگ باخته مي نمايد زيرا عظمت هر حماسه در پهلواني ها و عشقهاي مادي و دنيوي، اسير رنگ و نيرنگ آن خلاصه


نمي شود؛ بلكه عظمت حماسه ي واقعي در هدف متعالي و خالص و دور از شائبه ي اغراض پست دنيوي و مادي است، و همين قداست هدف است كه بدان رنگ جاودانگي مي بخشد.

حماسه ي كربلا هدفي جز خدا نداشت. هدف اين حماسه ي بزرگ، احياء دين مقدس اسلام و بر پا داشتن معناي واقعي امر به معروف و نهي از منكر و احقاق حق و عدالت و مفهوم حقيقي انسانيت بود. امام حسين (ع) با جانبازيهاي بي نظير خود و ياران وفادارش كه بهترين ياران بودند- مكتب بزرگ شهادت و انسان سازي را پايه گذاري كرد. «سيدالشهداء» شايسته ي نام بلند آوازه ي حسين (ع) است كه با ايثار جان در راه محبوب ازلي و ابدي، كتاب سرخگون شهادت را در مذهب تشيع و امامت گشود و طبل رسوائي بني اميه و يزيديان و خاندانهاي پليد آنان را بر سر بازار جهان به صدا درآورد. حماسه ي بزرگ عاشوراي حسيني به همه ي مكتبهاي مادي و مسلكهاي فاسد و مستكبران از خدا بيخبر ناز پرورد تنعم كه خوشي و لذت زودگذر خود را در محروميت حق پرستان و مستضعفان جهان مي دانند، هشدار مي دهد كه مكتب حسيني در جانبازي و سربلندي به تمام محرومان دنيا مي دهد و به آنان مي آموزد كه حق پايمال شده ي خود، بويژه حق الهي و دين خدائي را بحق بايد با ايثار جان و با قبول شهادت و حتي با اسارت زن و فرزندان خود بگيرند تا حكومت عدل اسلامي تحقق يابد. اما، بيقين، طي اين راه بس دشوار و ناهموار است: در برابر اردوگاه هاي استكبار شيطاني و ستم گستري آنان، چاره اي جز مقاومت و ايستادگي از ذات حق (جلت عظمته) نيست. بايد در تصميم خود پاي بفشريم و با چنگ زدن به (حبل الله) و توسل به (كلمه ي توحيد) و (توحيد كلمه) در عقايد ديني و اسلامي خود ثابت قدم باشيم و در شمار آناني درآييم كه قرآن كريم در توصيف آنان مي فرمايد: «ان الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل عليهم الملائكة الا تخافوا و لا تحزنوا و ابشروا بالجنة التي كنتم توعدون» آنان كه گفتند: پروردگار ما «الله» است، سپس (در راه عقيده و ايمان خود) ايستادگي كردند، بيقين اينان افرادي هستند كه فرشتگان بر آنان فرود مي آيند و (به آنان مي گويند) نترسيد و اندوهگين مباشيد، شادمان باشيد


به بهشتي كه وعده داده مي شويد. (سوره ي فصلت آيه ي 31).

حضرت سيدالشهداء (ع) بحق مظهر كامل چنين ايثار و استقامتي است كه هرگز در راه عقيده و دين جد خود حضرت رسول اكرم اسلام (ص) تسليم نشد و دست بيعت بسوي نااهلان دراز نكرد. بدين سان زنده ي جاويد شد و مكتبش درس آموز هزاران شهيد ديگر و شهداء خونين كفني كه از حسين (ع) آزادگي و ايثار را آموخته و خواهند آموخت، گرديد زيرا:



مرد خداي تن به مذلت نمي دهد

كانسان به كسب عزت و ذلت مخير است



آن كس كه در اقامه ي حق مي شود شهيد

عمر ابد نصيب وي از موت احمر است



سربازي حسين و سرافرازي حسين

امروز زينت سر هر تاج و افسر است



تا حشر بر قيام حسيني درود باد

كاين درس زندگي بشر تا به محشر است



تاريخ اسلام و تشيع از آغاز ظهور، شهيدان نامداري مانند: ياسر و فرزندش عمار و حمزه ي سيدالشهداء عموي گرامي پيامبر اسلام (ص) و شهيدان بدر و احد و ديگر غزوات و بعدها حجربن عدي و رشيد هجري و ميثم تمار و ابن السكيت اهوازي و مسلم بن عقيل و هفتاد و دو تن خويشان و ياران باوفاي حضرت سيدالشهداء، حسين بن علي (ع)، و حضرت زيد بن علي بن الحسين (ع) و يحيي بن زيد و دهها و صدها «شهداء الفضيله» خونين كفن داشته است كه سر سلسله ي آنان، حضرت علي (ع) و حضرت امام حسن (ع) و امام حسين (ع) و ائمه ي معصومين عليهم السلام مي باشند كه همه در راه دين و ايمان و فضيلت جانها نثار دوست كردند و به رضوان و لقاء الهي نائل آمدند.

داستان نهضت حسيني آن چنان مصيبت بار و جانگداز است و تاثير آن عميق، كه هرگز كهنه نمي شود و گرد فراموشي بر آن نمي نشيند. اين مكتب فضيلت آموز، هميشه به روي عاشقان و پيروانش گشوده است. گويي هر سال با هلال محرم، خون پاك شهيدان كربلا جوششي تازه مي يابد و سرهاي شوريده را شوريده تر و پيروان مكتب حسيني را شيفته تر مي سازد.

ياللعجب! اين عزا را چه خاصيتي و اين مصيبت را چه ويژگي است؟


نمي دانم. من آن را تنها در خلوص عمل و هدف متعالي الهي و سيره ي خاص امام حسين (ع) مي دانم كه جز حق و جز راستي سخني بر زبان نراند و كاري غير از رضاي خدا نكرد و در همه حال مظهر كامل سجاياي انساني و بزرگواري و اسوه ي استقامت و ايمان بود.

امام حسين (ع) فرزند دوم حضرت علي (ع) از فاطمه زهرا (س) دختر پيامبر اكرم (ص) در سال چهارم هجري متولد شد و بعد از برادر بزرگش حضرت امام حسن (ع) به امر خدا و برابر با وصيت وي، به امامت رسد. امام حسين (ع) ده سال امامت نمود و در ناگوارترين احوال و در نهايت اختناق در مدينه زندگي كرد و به امور خالق و خلق پيوسته قيام داشت. در ين مدت معاويه، همان مرد پليدي كه مولي علي (ع) حكومت و كيفيت فرمانروائي اش را براي اصحاب چنين توصيف مي فرمايد: «... آگاه باشيد كه بزودي بعد از من مردي گشاده گلو و شكم بر آمده بر شما غالب مي شود. مي خورد آنچه بيابد و مي خواهد آنچه نيابد... بزودي آن مرد شما را به ناسزا گفتن و بيزاري جستن از من امر مي كند. پس اگر شما را به ناسزا گفتن مجبور نمود مرا دشنام دهيد، زيرا ناسزا گفتن براي من سبب علو مقام مي شود...». [1] وي در شام حكومت مي كرد و سايه ي شومش در شهرهاي ديگر، از جمله مدينه، مردم را در تنگنا گذاشته بود.

معاويه قصد محو دين اسلام و تجديد دوران جاهليت و قدرت خواهي و سلطنت داشت. همه ي احكام اسلامي، جز پوسته اي از آن كه ظاهرا اجرا مي شد، برايش بازيچه و وسيله ي تحميق خلق بود!

وقتي در سال شصت هجري، معاويه درگذشت، پسرش يزيد- كه برايش از مردم بيعت گرفته بود- جانشين پدر شد. يزيد پرده ها را يكباره از روي كار برافكند و فسق و فجوز و ميگساري و زنبارگي خود را به حد افراط رسانيد و بر خلاف وصيت پدرش كه گفته بود؛ اگر حسين بن علي (ع) از بيعت با تو سر باز


زد، به سكوت و اغماض بگذران، به والي مدينه دستور داد كه از امام حسين بيعت بگيرد وگرنه سرش را به شام بفرستد.

حضرت سيدالشهداء مهلت خواست و شبانه با خاندان خود به سوي حرم امن الهي، مكه، رهسپار شد. اين واقعه در اواخر ماه رجب و اوايل ماه شعبان سال شصت هجري بود. امام حسين (ع) چهار ماه در مكه اقامت جست و كساني را كه به تباهكاريهاي خليفه ي پليد واقف بودند، به شومي و بد فرجامي كار، آگاه مي فرمود. از سوي ديگر، سيل نامه هاي مردم عراق، بويژه كوفه، مي رسيد و آن حضرت را به پيشوائي و رهبري مردم و برانداختن دستگاه بيداد يزيدي، دعوت مي نمود. موسم حج فرارسيد و اجتماع مردم، موقعيت تازه اي براي حضرت سيدالشهداء (ع) فراهم ساخت. آن بزرگوار خطبه ها مي خواند و پرده از چهره ي باطل برمي داشت.

اما چون جاسوسان يزيد و تبهكاران حكومت ظلم در صدد نابودي آن حضرت در كنار حرم امن الهي برآمدند؛ حضرت امام حسين (ع) با انجام دادن عمره ي مفرده، مكه را به سوي عراق ترك فرمود. و «از آنجا تا نزديك كوفه رفت و همه جا مردم را به ياري خود و دفاع از حق و حقيقت دعوت كرد و آن همه خطبه ها خواند و اين جريان- از مدينه تا كربلا- شش ماه طول كشيد.» اما به قول مشهور، بيش از 72 تن همكار صميمي پيدا نكرد. 72 تني كه 17 نفرشان از اهل بيت و جوانان خود او بودند. دو نفر از فرزندان خودش يعني علي اكبر و طفل شيرخوار امام (ع) سه نفر از برادرش امام حسن (ع) يعني قاسم، عبدالله و ابوبكر، پنج نفر برادران امام (ع) يعني عباس عبدالله، جعفر، و عثمان پسران ام البنين و محمد بن علي، دو نفر از اولاد عبدالله بن جعفر يعني عون و محمد پنج نفر از اولاد عقيل يعني جعفر بن عقيل، عبدالرحمن بن عقيل، عبدالله و محمد پسران مسلم بن عقيل و محمد بن ابي سعيد بن عقيل. نام اين هفده نفر در زيارت ناحيه برده شده و جز اينان در حدود 55 نفر بيشتر با امام همراهي نكردند و اگر هم از اول همراه شده بودند، پس از روشن شدن وضع سياسي كوفه و عراق، به راه خود رفتند. اما امروز اگر طرفداران و هواخواهان امام را بشماريم به حساب


نمي آيند...». [2] .

اگر چه فاجعه ي قتل حضرت سيدالشهداء (ع) براي همه ي انسانهائي كه بهره اي از عواطف دارند و بويژه براي مسلمانان و بالاخص شيعيان تا دامنه ي قيامت دردآور و جانكاه است؛ اما آثار نهضت حسيني بقدري زود، بر اثر سخنرانيهاي تكان دهنده ي حضرت زينب سلام الله عليها و حضرت سجاد (ع)- ظاهر شد كه نه تنها اركان حكومت يزيد را متزلزل كرد، بلكه هر يك از خلفاي بعد از وي نيز دچار مشكلاتي شدند. اين مشكلات و گرفتاريها تا بدان حد كشانده شد كه حكومت بني اميه با قتل آخرين خليفه ي اموي مروان بن محمد منقرض گرديد و دمار از روزگار اين قوم ستمگر بر آمد. قيام مختار و توابين و قيامهاي پي در پي بعدي و كشتارهائي كه ابوالعباس سفاح كرد، انتقامي بود كه از ستمكاران گرفته شد و مايه ي عبرت همگان گرديد.

از سوي ديگر، فاجعه ي دردآور كربلا و قتل اولاد پاك رسول الله (ص) و ياران و ياوران آن حضرت، موجي از ماتم و رثاء و پيام خون و شهادت در همه جا گسترد. نخستين مرثيه هاي جانگداز كربلا را خاندان عصمت و طهارت (ع) و ام البنين مادر حضرت ابوالفضل (ع) با چشماني اشكبار و دلهايي تافته از غم، سرودند. اندك اندك ديگران هم مرثيه گفتن آغاز كردند. چنانكه وقتي اهل بيت رسول الله (ص) و خاندان حضرت امام حسين (ع) از كربلا به كوفه و از كوفه به شام و از شام، پس از طي مراحل و منازل، به مدينه وارد شدند، بشير بن جذلم كه از ملازمان ركاب حضرت سجاد (ع) بود، گفت: وقتي حضرت سجاد (ع) با اهل بيت به محلي نزديك مدينه رسيد، دستور فرمود خيمه ها را برافراشتند و زنها را از شتران فرود آوردند، سپس به من فرمود: اي بشير خداي پدرت را رحمت كند كه مردي شاعر بود، آيا تو نيز بهره اي از هنر پدر داري؟ گفتم: آري. سپس فرمود: برو به مدينه و مردم را از قتل پدرم اباعبدالله الحسين (ع) و فرزندان و يارانش با خبر كن و اشعاري در رثاي پدرم بسراي. من با چشم اشكبار اشعاري سرودم و سپس


وارد مدينه شدم. به مسجد پيغمبر (ص) درآمدم و با گريه ي شديد اين دو بيت را سرودم:



يا اهل يثرب لا مقام لكم بها

قتل الحسين فادمعي مدرار



الجسم منه بكربلاء مضرج

و الراس منه علي القناه يدار



شهر يكسره ضجه و ناله شد و مخدرات از خانه ها بيرون ريختند و شور و غوغا شهر مدينه را به لرزه درآورد. بسياري با زبان اشك و مراثي، در غم از دست دادن جگرگوشه ي زهراي اطهر (ع) شركت كردند. مردم سراسيمه از شهر مدينه بيرون رفتند و به طرف دروازه ي شهر مدينه شتابان آمدند تا فرزند حضرت سيدالشهداء (ع) حضرت علي بن الحسين (ع) را تسليت دهند. حضرت آنان را امر به سكوت فرمود و خطبه اي ايراد كرد كه سرآغاز آن چنين است: «اباعبدالله الحسين عليه السلام كشته شد و بستگان و ياورانش به خاك و خون درغلتيدند. زنان و دخترانش اسير شدند و ستمگران سر مقدس پدرم را شهر به شهر بر نيزه بردند و اين مصيبتي است كه مانندي براي آن نمي توان يافت... [3] سخنان حضرت سجاد (ع) به قلبها آتش زد و قيامهاي بعدي از همين جا پي افكنده شد.

تاريخ نام نخستين كساني را كه درباره ي فاجعه ي عاشورا بعد از اهل بيت (ع) مرثيه گفته اند ثبت كرده است. شعراي ديگر نيز مراثي جانكاهي در اين باب گفتند كه مشهورتر از همه مراثي سيد حميري معاصر امام باقر (ع) و امام صادق (ع) و كميت اسدي و دعبل خزاعي مي باشد كه مراثي خود را بر امام باقر (ع) و بر حضرت رضا (ع) مي خواندند. تعداد اشعار مراثي كه در عين حال بيان مناقب و فضائل اهل بيت (ع) و لعن و نفرين ستمگران دژخيم است، بحدي زياد شد كه برشمردن آنها ناممكن است. در زبان فارسي نيز از ديرباز به اين مصيبت خونبار توجه شده و شاعران ايراني، چه شيعه و چه سني، درين زمينه اشعاري سروده اند يا حداقل اشاراتي در ديوان آنها آمده است از جمله: كسائي، سنائي، عطار، مولوي، ابن يمين فريومدي، محمد بن حسام خوسفي، و با ظهور سلسله ي صفويه و


رسميت يافتن مذهب تشيع، شاعراني چون محتشم كاشاني پيدا شدند كه مراثي و مناقب حضرت سيدالشهداء (ع) را به صورتهاي تركيب بند به بهترين وجه سرودند و از آن پس نيز تاكنون اين چشمه ي جوشان، همچنان در جوشش و پويش است و طبعهاي لطيف و رقيق شاعران، اين نكته پايان ناپذير و نامكرر را با مضاميني تازه مي سرايند و ترجمان غم دل را، زبان شعر مي دانند.

عزاداري حضرت اباعبدالله الحسين (ع) و شهيدان كربلا را نيز ابتدا ائمه ي معصومين (ع) و سپس از قرن سوم هجري خلفاي فاطميه ي مصر معمول كردند. نخستين سلسله ي ايراني كه نام مقدس حسين (ع) و خاطرات سوزناك كربلا را زنده نگهداشتند آل بويه، مخصوصا معز الدوله ي ديلمي بود كه مراسم عزاداري را به صورتي كامل معمول مي داشت. سلسله هاي ديگر نيز به مقتضاي زمان و مكان و خواست مردم علاقه مند به مذهب رسم عزاداري را، تا زمان حاضر كمابيش معمول و متداول داشتند.

خون پاك حسين (ع) و نهضت مقدس حسيني در طول تاريخ منشا خيرات و بركات فراواني براي مردم شد. محافل وعظ و پند و برشمردن مناقب و فضايل اهل البيت (ع) و جذب قلوب رميده و ايجاد اتحاد و برادري و موقوفات و خيرات فراوان و قيامها و انقلابات ثمربخش، همه و همه از بركت نام مقدس حسين (ع) سالار شهيدان بوده و هست.

در انقلاب اسلامي ايران كه كشور اسلامي ما مورد تهاجم بي رحمانه ي دشمن قرار گرفت و دستهاي پليد استكبار از آستين بيدادگري درآمد و قصد نابودي ميهن اسلامي و ريشه كن كردن انقلاب اسلامي را داشت، به چشم خود ديديم كه هزاران تن پيران و جوانان و حتي نوجوانان عاشق اسلام كه از نهضت حسيني الهام گرفته بودند، همچون پروانه هاي بيقرار، جانهاي عزيز خود را فدا كردند و نام خود را در شمار شهيدان اسلامي ثبت نمودند كه داستان تك تك آنان خود قصه اي است جانسوز و عبرت آموز.

حفظ انقلاب اسلامي و دستاوردهاي آن نيز در سايه ي فداكاري و ايثار و متحول شدن همه ي مردم و متخلق شدن همه ي مسئولان و دست اندركاران امور كشور به اخلاق


اسلامي و پيروي از مكتب انسان ساز حسيني امكان دارد.

كتابي كه اكنون پيش روي شماست، حاوي اشعاري است كه از قديمترين زمان تا عصر حاضر درباره ي مناقب و مراثي سالار شهيدان حضرت اباعبدالله الحسين (ع) سروده شده و بازگوكننده ي احساس و انديشه ي آن دسته از شاعراني است كه به عظمت حسيني و نهضت بزرگ آن حضرت توجه داشته و در هر زمان و محيطي كه زندگي مي كرده اند، روح حماسي و فرياد مظلومت و نداي ملكوتي امام (ع) را در آن دوران تيرگي و ستم، فرياد كرده و به گوش حق نيوشان رسانده، و از يزيديان زمان نهراسيده اند.

ما درين كتاب تنها به نمونه هايي اكتفا كرده و در سير زمان، نحوه ي احساس و انديشه ي شاعران را بازنموده ايم؛ اگر براستي مي خواستيم آنچه را شاعران زمان درباره ي نهضت حسيني و مناقب آن سرور شهيدان سروده اند بازگو كنيم، جمع و نشر آن امكان نداشت. اميد است عاشقان حسيني از همين مقدار درسها بياموزند و آنها را به آيندگان بياموزانند كه سربلندي ما درين «درس بزرگ» نهفته است و بهره اي كه از آن مي گيريم. انشاءالله.

والسلام علي من اتبع الهدي

مشهد- احمد احمدي بيرجندي



پاورقي

[1] نهج‏البلاغه، فيض الاسلام، خطبه‏ي 56 ص 137.

[2] ر. ک: بررسي تارخ عاشورا، مرحوم دکتر محمد ابراهيم آيتي، ص 156.

[3] نقل به اختصار از: منتهي الآمال، محدث قمي.