بازگشت

بر سر نعش ابوالفضل






چون ز زين افتاد آن مير سپاه

بود شاه دين كنار خيمه گاه



ديد آهنگ برادر شد خموش

بانگ تكبيرش نميآيد به گوش



بلكه تكبير برادر، بر ملا

شد بدل بر بانگ: ادركني اخا



آن صدا آمد چو بر گوش حسين

پر زد از سر طاير هوش حسين



باد پاي تيزتك را شد سوار

رو نهاد از خيمه گه در كارزار






ذوالفقار لا برون كرد از نيام

روز را در چشم روشن كرد شام



دشمنان را از دم تيغ دو دم

ريخت چون برگ خزان بر رويهم



با مخالف چون كه شد گرم ستيز

ديد دشمن فتح خود را در گريز



آنكه كندي مي نمود اندر فرار

زير پاي ديگران بودش مزار



اين سخن دانند ارباب تميز

كشته، افزون تر شود وقت گريز



خاصه زان لشكر كه خصمش در قفاست

گر بماند زنده يكتن، با خداست



شد فراري چون كه آن جيش نفاق

شه بگفت: اي فتنه جويان عراق



كشته ايد از كينه مير لشكرم

در كجا پس مي گريزند از برم؟



در پي لشكر عزيز فاطمه

تيغ ميزد تا كنار علقمه



تا رسيد آن مظهر حق مجيد




بر سر نعش ابوالفضل رشيد



ديد اعدا اينقدر كوشيده اند

تا كه سروش را به گل پوشيده اند



غنچه هاي نوك پيكان عدو

سر بسر بشكفته گل از زخم او



هر دو دستش چون دو شاخ ارغوان

بر زمين افتاده از باد خزان



بند هر عضوش ز هم بگسيخته

بر زمين چون توده ي گل ريخته



باغ عمرش موسم حسن عمل

رفته بر تاراچ گلچين اجل



از زمينش ديد بردارد اگر

همچو گل ريزد به روي يكدگر



خواست بگذارد سر زانو سرش

تا دهد تسكين دل غم پرورش



گشت بي طاقت، به بالينش نشست

گفت: از بار غمت پشتم شكست



رفتي و بردي ز دل صبر و شكيب

خوب بنهادي برادر را غريب






از حسينت كي جدائي داشتي

چون چنين تنها مرا بگذاشتي؟



بي تو يكساعت دلم با خويش نيست

گر چه يكساعت جدائي بيش نيست



زان نمي گويم كه كي بينم تو را

چون كه منهم ميرسم از پي تو را



تا ز پا افتادي و رفتي ز دست

تير هجرانت مرا در دل نشست



پيش از اين از بيم تيغت صبح و شام

خواب راحت بود بر دشمن حرام



ديگر امشب خواب راحت ميكنند

شادماني زين جسارت ميكنند



ليك، چشم هر يك از اطفال زار

هست زين پس كوكبي شب زنده دار



اهل بيتم ديده بر راه تواند

بي خبر از قتل ناگاه تواند



قد برافراز علي را يادگار

كودكانم را برآر از انتظار



بي تو اي مير سپاه تشنه كام




با چه روئي رو كنم اندر خيام؟



گر بگويم شد علمدارم شهيد

محشري ديگر شود از نو پديد



كر بدين حالت سكينه پي برد

در حرم چون گل گريبان ميدرد