بازگشت

با دو زانو گفت






با دو زانو گفت: بايد ناگزير

بركشيد از ديده ي من نوك تير



تا چو شه آيد به بالين سرم

ديده اي باشد كه رويش بنگرم



ورنه گر ماند فرو تيرم به عين

كي توانم ديد رخسار حسين؟