بازگشت

صحن مقدس






يا رب اين بارگه كيست كه خورشيد سما

هر سحرگه كند از خاك درش كسب ضيا



يا رب اين مرقد پر نور مطهر از كيست؟

كه به تعظيم درش پشت فلك گشته دوتا



يا رب اين اختر تابان ز كدامين برج است

كه منور بود از راي منيرش بيضاء



يارب اين گوهر رخشان ز كدامين درج است

كز نظرها همه چون گنج بود ناپيدا



يا رب اين صحن و رواق و حرم از حضرت كيست

كه ز خاك در او كون و مكان يافت بها



صحن جانبخش ابوالفضل كه در رتبه ي او




عقل و وهمند دو حيرت زده چون من شيدا



اين همان صحن شريف است كه از فرط شرف

خادمش را بسر چرخ برين باشد پا



اين همان بارگه عرش مثال است كه نيست

گر كني هندسه جز عرش برينش همتا



گوهر درج امامت، شه جمشيد غلام

اختر برج ولايت مه خورشيد لقا



ماه تابان بني هاشم عباس علي

كز غلامي درش فخر كند بر دارا



اندرين صحن مقدس كه بود كعبه ي جان

سعي كن تا كه مقامي به كف آري به صفا



اين همان منظر پاك است كه سرگردان است

چرخ از بهر طواف در او صبح و مسا



از سر شوق اگر پاي در اين صحن نهي

دستت از غيب بگيرند بهر رنج و عنا



گر ترا رنج به جان باشد اينجاست علاج

گر ترا درد به دل باشد اينجاست دوا