بازگشت

نگهبان حريم عترت






يا حسين افتاد اگر دست يمين از پيكرم

پرچم دين را دهم اكنون بدست ديگرم



گر جدا شد دستم از تن ور تنم شد چاك چاك

كي ز دينم دست بردارم كه پور حيدرم



گر ندارم دست در پيكر به دل دارم اميد

مشك آب از بهر طفلانت بدندان مي برم



خصم اگر خواهد بريزد آبرويم را به خاك

سينه را سازم سپر تير غمت را ميخرم



دستم از تن شد جدا كي دست بردارم ز تو

هست بر تن تا مرا جان خاكسار اين درم






دست را دادم اگر من آبرا ندهم ز دست

گر فروكوبد عمود كينه قاتل بر سرم



اي صبا از من بگو با طفل عطشان حسين

كاي سكينه مشك آب اكنون به دندان آورم



گر نياوردم برايت آب معذورم بدار

تا بروز حشر از رويت خجالت مي برم



اي سپاه بي حيا گر تير بارانم كنيد

پاسبان اهل بيت و خاكسار آن درم



مي كشيدم اي سپه آل علي بي ياورند

من نگهبان حريم عترت پيغمبرم



شاهد «خباز» اي باب الحوائج آگهي

روز محنت ماتمت گرديد زيب دفترم