بازگشت

سالار عشق






مژده كه از دامن ام البنين

سرزده خورشيد در اين سرزمين



مير و علمدار شه كربلا

نور دل حيدر و ام البنين



ماه بني هاشم سالار عشق

مظهر حق، خسرو دنيا و دين



آنكه شده دست يداللهيش

چون اسد الله برون ز آستين



كوكب تابنده ي برج حيا

گوهر رخشنده ي بحر يقين






پيك سحر هر دم از اين بوستان

مشك برد تحفه به حصراي چين



خاك درش را ز پي توتيا

حور برد سوي بهشت برين



قبله حاجات كه باب المراد

گشت ملقب ز جهان آفرين



چرخ ز انوار رخش تابناك

خاك ز انفاس خوشش عنبرين



گر بكشد تيغ چو شير خدا

لرزه فتد بر تن شير عرين



ناموران جسته ز نامش شرف

تاجوران سوده بخاكش جبين



هر كه بود طالب ديدار حق

گو كه در اين آينه حق را ببين



طرفه نسيمش، دم روح القدس

فرش حريمش پر روح الامين



همچو «رسا» دولت جاويد يافت

هر كه شد از خرمن او خوشه چين