بازگشت

كار سقائي






اي حرمت قبله ي حاجات ما

ياد تو تسبيح و مناجات ما



تاج شهيدان همه عالمي

دست علي، ماه بني هاشمي



همقدم قافله سالار عشق

ساقي عشاق و علمدار عشق



سرور و سالار سپاه حسين

داده سر و دست براه حسين



عم امام و اخ و ابن امام

حضرت عباس عليه السلام




اي علم كفر نگون ساخته

پرچم اسلام برافراخته



مكتب تو مكتب عشق و وفاست

درس الفباي تو صدق و صفاست



شمع شده، آب شده، سوخته

روح ادب را، ادب آموخته



آب فرات از ادب تست مات

موج زند اشك به چشم فرات



ياد حسين و لب عطشان او

و آن لب خشكيده طفلان او



ساقي كوثر پدرت مرتضي است

كار تو سقائي كرب و بلاست



هر كه بدردي بغمي شد دوچار

گويد اگر يكصد و سي و سه بار



ايعلم افراشته در عالمين

اكشف يا كاشف كرب الحسين [1] .



از كرم و لطف جوابش دهي




تشنه اگر آمده آبش دهي



چون نهم ماه محرم رسيد

كار بدانجا كه تو داني كشيد



از عقب خيمه صدر جهان

شاه فلك جاه ملك آشيان



شمر به آواز ترا زد صدا

گفت كجايند، بنو اختنا [2]



تا برهانند ز هنگامه ات

داد نشان خط امان نامه ات



رنگ پريد از رخ زيباي تو

لرزه بيفتاد بر اعضاي تو



من به امان باشم و جان جهان

از دم شمشير و سنان بي امان



دست تو نگرفت امان نامه را

تا كه شد از پيكر پاكت جدا



مزد تو زين سوختن و ساختن

دست سپر كردن و سر باختن






دست تو شد دست شه لافتي

خط تو شد خط امان خدا



چار امامي كه ترا ديده اند

دست علم گير تو بوسيده اند



طفل بدي، مادر والاگهر

برد ترا ساحت قدس پدر



چشم خداوند چو دست تو ديد

بوسه زد و اشك ز چشمش چكيد



با لب آغشته بزهر جفا

بوسه به دست تو بزد مجتبي



ديد چو در كرب و بلا شاهدين

دست تو افتاد به روي زمين



خم شد و بگذاشت سر ديده اش

بوسه بزد با لب خشكيده اش



حضرت سجاد هم آن دست پاك

بوسه زد و كرد نهان زير خاك



مطلع شعبان همايون اثر

بر ادب تست دليلي دگر



سوم اين ماه چو نور اميد




شعشعه ي صبح حسيني دميد



چارم اين مه كه پر از عطر و بوست

نوبت ميلاد علمدار اوست



شد بهم آميخته از مشرقين

نور ابوالفضل و شعاع حسين



اي به فداي سر و جان و تنت

وين ادب آمدن و رفتنت



وقت ولادت قدمي پشت سر

وقت شهادت قدمي بيشتر



مدح تو اين بس كه شه ملك جان

شاه شهيدان و امام زمان



گفت به تو گوهر والا نژاد

جان برادر به فداي تو باد



شه چو بقربان برادر رود

كيست «رياضي» كه فدايت شود؟





پاورقي

[1] يعني: اندوه مرا برطرف کن اي بردارنده اندوه از سيماي حسين (ع).

[2] يعني: کجايند خواهرزادگان من.