بازگشت

سبزگون






اي جهاني نثار دستانت

عالمي سوگوار دستانت



در شگفتم هلا چها كرده است

قدرت ذوالفقار دستانت



پي ياري برادر تو هنوز

مانده در انتظار دستانت



كودكان را به بين كه مي گريند

در يمين و يسار دستانت



سرو آزاد نيست جز شبحي

سبزگون از تبار دستانت



جنگلي از درختهاي عروج

هست آيينه دار دستانت



هست آب فرات از آزرم




تا ابد وامدار دستانت



شعر من نيست آبدار دريغ

تا بگويم نثار دستانت