بازگشت

مناظره


روي أن رجلا قال له اجلس حتي نتناظر في الدين!

فقال عليه السلام: يا هذا انا بصير بديني، مكشوف علي هداي فان كنت جاهلا بدينك فاذهب فاطلبه، مالي و للمماراة،و ان الشيطان ليوسوس للرجل و يناجيه، و يقول: ناظر الناس في الدين، لئلا يظنوا بك العجز و الجهل، ثم المرء لا يخلو من اربعة اوجه: اما ان تتماري انت و صاحبك في ما تعلمان، فقد تركتما بذلك النصيحة، و طلبتما الفضيحة، و اضعتما ذلك العلم، او تجهلانه فاظهرتما جهلا و خاصمتما جهلا.

و اما تعلمه انت فظلمت صاحبك بطلب عثرته، او يعلمه صاحبك فتركت حرمته، و لم تنزل منزلته، و هذا كله محال، فمن انصف و قبل الحق، و ترك المماراة فقد اوثق ايمانه، و احسن صحبة دينه، و صان عقله [1] .

(روايت شده،مردي به حضرت عرض كرد: بنشين تا درباره ي دين، مناظره نماييم!) حضرت فرمود: اي مرد! من نسبت به دين خويش آگاهم و راه هدايت بر من گشوده است، اگر تو نادان هستي به دنبال دانش برو! من نيازي به مجادله ندارم، همانا شيطان انسان را وسوسه كرده با او نجوا كند و گويد: با مردم درباره ي دين مناظره نما تا گمان به ناتواني و ناداني تو نبرند؛ پس (بدان) حال انسان از چهار صورت خالي نيست:

1. يا تو و مخاطبت در آنچه مي دانيد با يكديگر مجادله مي كنيد كه در اين صورت خيرخواه هم نبوده، بلكه طالب رسوايي يكديگريد و ارزش علم را پايين آورده ايد.

2. يا هر دو نادان هستيد كه در اين صورت جهل يكديگر را آشكار و از روي ناداني به مخاصمه پرداخته ايد.

3. يا فقط تو دانايي كه در اين صورت به مخاطبت ستم روا داشته اي؛ زيرا مي خواهي عيب و لغزش او را آشكار نمايي.

4. يا تو ناداني و مخاطبت دانا كه در اين صورت احترام او را ناديده گرفته و در جايگاه خويش قرار نداده اي.

و تمام اين چهار صورت را نبايد انجام داد. بنابراين، كسي كه باانصاف باشد و پذيراي حق گردد و مجادله را رها كند، ايمان خويش را استحكام بخشيده و دين و عقل خويش را پاس داشته است.


پاورقي

[1] مصباح الشريعة و مفتاح الحقيقة: الباب 48، ص 32.