بازگشت

حاجت خواهي از جوانمردان


جآءه رجل من الانصار يريد أن يسأله حاجة فقال عليه السلام: يا اخا الانصار صن وجهك عن بذلة المسألة و ارفع حاجتك في رقعة فاني آت فيها ما سارك ان شآء الله.

فكتب: يا اباعبدالله ان لفلان علي خمسمأة دينار و قد الح بي فكلمه ينظرني الي ميسرة.

فلما قرأ الحسين عليه السلام: الرقعة دخل الي منزله، فاخرج صرة فيها الف دينار.

و قال عليه السلام له: اما خمسمأة فاقض بهادينك، و اما خمسمأة فاستعن بها علي دهرك، و لا ترفع حاجتك الا الي احد ثلاثة: الي ذي دين، او مروءة، او حسب، فاما ذو الدين فيصون دينه. و اما ذو المروءة فانه يستحيي لمروءته. و اما ذو الحسب فيعلم أنك لم تكرم وجهك ان تبذله له في حاجتك، فهو يصون وجهك ان يردك بغير قضاء حاجتك [1] .

مردي از طايفه انصار به نزد حضرت آمد و از ايشان حاجتي مي خواست، حضرت به او فرمود: اي برادر انصار! آبروي خويش را حفظ كن (از اين كه خواهشي كني و آبرويت برود)، و نيازمنديت را آن گونه كه مي خواهي و تو را مسرور مي كند در كاغذي بنويس تا ان شاء الله (به خواسته ات برسي).

او نوشت: اي اباعبدالله! من پانصد دينار بايد به كسي بپردازم و او در پرداخت طلبش اصرار مي كند، شما با او سخن بگوييد تا به من مهلتي دهد و توان پرداخت طلبش را داشته باشم.

وقتي حضرت نامه ي او را خواندند، به منزل خويش رفتند و كيسه اي كه هزار دينار در آن بود همراه خويش آورد و فرمود: پانصد دينار براي اين كه قرص خود را بپردازي و پانصد دينار ديگر براي اين كه حال و روزت را بهبود بخشي، و حاجت خويش را جز به يكي از اين سه گروه بازگو مكن: اول. متدين؛ دوم. باشخصيت؛ سوم. داراي اصل و نسب خانوادگي.

1. اما كسي كه ديندار است (با كمك به تو) دين خودش را حفظ مي كند.

2. اما فرد باشخصيت؛ شرم مي كند از اين كه تو را دست خالي باز گرداند.

3. اما كسي كه داراي اصل و نسب خانوادگي است (و از آبروي اجتماعي برخوردار است) مي داند كه تو راضي نمي شوي به خاطر نياز خويش، آبروي خود را بر باد دهي، لذا با برآوردن نيازت، آبروي تو را حفظ مي كند.


پاورقي

[1] تحف العقول: ص 247.