بازگشت

از خطبه هاي آن حضرت در كربلا در مذمت اهل كوفه


(امام عليه السلام حمد و ثناي الهي را با آنچه سزاوار و حق است به جاي آورد و آنگاه بر پيامبر و ملائكه و پيامبران خدا درود فرستاد، آن گاه سخناني ايراد فرمود كه متكلمي به اين پر تواني تاكنون ديده نشده است:)

اي جماعت كوفه مرگ بر شما! شمايي كه از ما طلب استغاثه مي كرديد و در اين استغاثه اظهار عشق و محبت مي نموديد.

ما به سوي شما آمديم ولي شمشيرهايي كه قسم خورده بوديد، به نفع ما خارج نماييد، عليه ما به كار بستيد و آتشي كه بايد عليه دشمن ما شعله ور مي ساختيد، عليه ما آماده نموديد، و عليه دوستانتان با دشمن همنوا شديد؛ در حالي كه نه آنان عدالتي ميان شما برقرار نمودند و نه بذر اميدي در جامعه ي شما پاشيدند، پس واي بر شما، ما را رها نموديد و حال آن كه شمشير در غلاف، دل آرام و فكر بي تشويش بود، ولي شما در اين فتنه عجله كرديد، و براي برپايي جنگ، مانند ملخ هاي ناتوان و پروانه پرسوخته هجوم آورديد. پس مرگ بر شما، اي بندگان كنيزكان و اي ورشكستگان جامعه، و اي دور افتادگان از قرآن و تحريف كنندگان وقايع و اي گناهكاران و اي پيروان شيطان و خاموش كنندگان سنت پيامبر، آيا به يزيديان كمك مي كنيد و از ما دوري مي جوييد؟ آري به خدا سوگند! حيله و مكر در شما قديمي است و ريشه هاي وجود شما براساس حيله روييده و شاخه هاي آن رشد نموده است. شما خبيث ترين ميوه اي هستيد كه براي هر تماشاگري، مايه ي اندوه است و طعمه اي لذيذ و گوارا براي غاصبان و زورمندان مي باشيد.

هان بدانيد! كه زنازاده، فرزند زنازاده مرا بين دو چيز مجبور نموده است؛ بين ذلت و مرگ، و هيهات كه ما ذلت بپذيريم، خداوند و پيامبر و مؤمنان اين ذلت را روا نمي دانند. دامن هاي پاك و اصالت و شرف خانواده، همت والا و غيرت نفس ما، هرگز اجازه نمي دهند كه اطاعت فرومايگان را بر مرگ شرافتمندانه ترجيح دهيم.

بدانيد من با همين ياران كم به سوي خدا رهسپارم.

سپس امام به اشعار فروة بن مسيك المرادي تمثل فرمودند:

اگر دشمن را فراري دهيم، كه اين شيوه ي ما از قديم است

و اگر شكست بخوريم، اين ما نبوديم كه شكست خورديم

و ترس براي ما خوب نيست

ولي دولت و حكومت ديگران جز با كشتن ما مقدور نمي باشد

در اين هنگام مرگ به گروهي، بسنده نكند

بلكه چنگال خود را به سينه ي گروه ديگري فرو خواهد كرد

مرگ برزگان قوم را در بر گرفت

همان طوري كه بزرگان قوم اول ما را در بر گرفت

اگر بنا بود پادشاهان جاودان باشند، ما نيز جاودان مي مانديم

و اگر بزرگواران باقي مي ماندند، ما نيز باقي مي مانديم

بگو به سرزنش كنندگان ما بيدار باشيد

به زودي سرزنش كنندگان ما خواهند ديد آنچه را كه ما ديديم

سپس حضرت فرمود: به خدا سوگند بعد از اين ميدان، شما از روزگار بهره اي نخواهيد برد، بهره ي شما با اندازه ي اسب سواري است كه به اندازه ي يك سواركاري بر دور يك آسياب مي گردد و بر محور آن، چرخ مي زند. اين را پدرم از جدم و براي من نقل كرد. پس امر خود و شريكانتان را جمع كنيد تا غصه و غم نداشته باشيد، سپس به سوي من آييد و منتظر نباشيد و با من پيكار كنيد، كه من توكل بر خدا نمودم و هيچ جنبنده اي نيست مگر اين كه زمام امورش به دست خداست. همانا پروردگار بر راه راست است.

خداوندا! باران رحمت خود را از اينها دريغ فرما و قحط سالي زمان يوسف را بر آنها بگستران و فرزند ثقيف را بر آنها مسلط كن، تا آنان را شكنجه كند و كسي از اين قوم نماند، مگر بر ضربه اي كه زده، ضربه اي بر او بزند و بر قتلي كه انجام داده گرفتار قتل شود كه در واقع انتقام من و دوستان و اهل بيتم را از اينها بگيرد، چرا كه اينها به ما حيله زدند و ما را تكذيب و خوار نمودند و خدايا! تو پروردگار ما هستي، بر تو توكل نموديم و به سوي تو بازگشت مي نماييم كه بازگشت به سوي توست.