بازگشت

از دعاهاي آن حضرت در عصر روز عرفه در سرزمين عرفات


حمد و ستايش مخصوص خدايي است كه قضايش دافع و در بذل و بخشش مانعي ندارد و صنعت هيچ صنعتكاري مانند پديده هاي او نيست، و اوست جواد وسعت دهنده، انواع مخلوقات را بيافريد و با حكمت خود صنايع را محكم نمود. پديده ها از او مخفي نيست، و امانت ها در نزد او ضايع نمي گردد. عمل هر عاملي را پاداش مي دهد، و هر قانعي را غني مي سازد و به هر ناله كننده اي، رحم مي كند. نازل كننده ي منافع است و به وسيله نور ساطعي كتاب جامع را نازل كرد.

چه كسي شنونده ي دعوات و خواسته ها، و برطرف كننده ي گرفتاري هاست و درجات نيكوكاران را برتري مي دهد و ستمگران را قلع و قمع مي كند؟ پس هيچ معبودي جز او و هيچ چيزي معادل او نيست (ليس كمثله شي ء و هو السميع البصير اللطيف الخبير و هو علي كل شي ء قدير).

بارالها! به سوي تو ميل دارم و به پروردگاريت شهادت مي دهم و اعتراف مي كنم كه تو پروردگار من هستي و بازگشت من به سوي توست. آغاز نعمت تو نسبت به من آن گاه بود كه هنوز من چيز قابل توجهي نبودم، سپس مرا از خاك آفريدي و آن گاه در اصلاب جايم دادي تا از حوادث روزگار و زمان ها محفوظ بمانم.

پيوسته از صلب پدر و به رحم مادري بودم، و به خاطر لطف و رأفت احسانت مرا در روزگار حكومت كافراني كه پيمانت را شكستند و پيامبرانت را تكذيب كردند به دنيا نياوردي.

بلكه در زمان هدايت، رشدم دادي و قبل از آن به من مهرباني نمودي. با تمام زيبايي نعمت ها و فراواني آن، آفرينش مرا از نطفه آغاز كردي و در تاريكي هاي سه گانه جاي دادي؛ ميان خون و گوشت و پوست. مرا از كيفيت خلقت خود آگاهم ساختي و در هيچ امري از خلقتم مطلبي را به من واگذار ننمودي، سپس در زمان هدايت به دنيا آوردي در حالي كه كامل و سالم بودم و در گهواره آن گاه كه طفل كوچكي بودم، حفظ نمودي و از شير گوارا تغذيه و روزيم دادي و دل هاي نگاهداران مرا به من مهربان نمودي. مادران مهربان، مرا سرپرستي كردند، و مرا از حوادث اجنه محافظت فرمودي و از زيادي و نقصان سالم قرار دادي؛ پس بلند مرتبه اي، اي رحيم و اي رحمان، تا اي كه زبان به سخن گشودم و به من نعمت هاي فراوان دادي و در هر سال بيشتر تربيت نمودي، تا اين كه فطرتم كامل گرديد و نيرويم به اعتدال درآمد، و حجت خود را بر من تمام كردي به اين كه معرفت خودت را به من الهام نمودي، و در عجايب حكمت هاي خويش، مبهوتم كردي و با پديده هاي خود در آسمان و زمينت هوشيارم نمودي، و براي سپاسگذاري و يادت آگاهم كردي، و طاعت و عبادتت را بر من واجب و آنچه را كه پيامبرانت آوردند، به من تفهيم نمودي و پذيرش خشنوديت را برايم آسان كردي و در تمام اين مراحل به لطف و ياريت بر من منت نهادي، سپس مرا از بهترين خاك آفريدي و به نعمتي، دون نعمتي براي من راضي نمي شوي، و برايم از انواع معيشت و لباس روزي عنايت فرمودي. به خاطر نظر بلندت و احسان قديمي ات تمام نعمت هاي خود را بر من تمام كردي و تمام ناراحتي ها را از من دور نمودي.

و جهل و جرأت من بر گناهان باعث نشود كه مرا به خود نزديك نكني و توفيق نزديكي به خودت را به من عنايت ننمايي، هر گاه كه تو را بخوانم اجابتم مي كني و اگر از تو خواسته اي داشته باشم به من عطا مي فرمايي، اگر فرمان تو را ببرم از من تشكر مي كني و اگر از تو تشكر كنم به من نعمت بيشتر مي دهي، تمام اينها از اكمال نعمت و لطف و احسان توست.

پاكي از آن توست. خلق كننده اي، بازگرداننده اي، ستوده و با عظمت نام هايت مقدس و نشانه هايت باعظمت، كدامين نعمتت را مي توانم بشمارم و يادآوري كنم و كدامين بخشش هايت را مي توانم شكرگذاري كنم، نعمت هايت اي معبود من، بيش از آن است كه شمارندگان بتوانند بشمارند و يا علم حافظان به آن برسد. علاوه بر اين، آنچه از ضرر و زيان و گرفتاري از من دور نمودي به مراتب بيش از عافيت و خشنودي بود.

بارالها! گواهي مي دهم به حقيقت ايمان، يقين، اخلاص و توحيدم و همچنين نهانم و اسرار نقش هاي صورتم و منافذ راه هاي نفسهايم پرده هاي نرم بيني ام و روزنه هاي دريافتي امواج گوشم و آنچه را كه لبانم با آن بسته مي گردد و حركات الفاظ زبانم از آن سر مي زند، ارتباط فك بالا و پايينم، و مكان روييدن دندان، محل چشيدن خوردني ها و آشاميدني هاي گوارا و لذيذ، و آن استخوان مغز سرم و شاهرگ هاي اعصاب گردنم و آنچه فضاي سينه ي من بر آن محيط است، رشته هاي رگ قبل و پرده ي قلبم.

و قطعات اطراف جگرم بدان مرتبط است و دنده هاي استخوان و غضروف پهلو و سربندهاي مفاصل من و انقباض عضلات بدنم و سر انگشتانم و گوشت و خون و موي و پوست و اعصاب و ساقم و استخوان ها و مغز و رگ و پي هاي من و تمام اندامم و آنچه بافته شده از پرده ها - كه در دوران شيرخوارگي بافته شده - و آنچه زمين مرا برداشته و خوابم و بيدارم و آرامشم و حركات ركوع و سجودم كه اگر تلاش كنم و قصد كنم در تمام زمان ها و مكان ها كه بتوانم عمر كنم، نمي توانم شكر يكي از نعمت هاي تو را به جاي آورم، مگر به لطف تو كه خود، موجب شكرگذاري است به صورت هميشگي و جديد و ثناي تازه و نو و ريشه دار. آري، اگر من و تمام كساني كه بتوانند شمارش كنند از مخلوقاتت، براي شمارش نعمت هاي تو از گذشته و آينده، نخواهند توانست. هيهات چگونه توانست و حال آن كه خود در كتابت خبر دادي «و ان تعدوا نعمة الله لا تحصوها» معبودا! كتابت صادق و پيام هايت درست است. و پيامبرانت وحي و شريعتي كه بر آنها نازل كردي به مردم رساندند.

علاوه بر اين، گواهي مي دهم به جد و تلاش خود و توانايي طاقتم و وسعم؛ در حالي كه مؤمنم و با يقين مي گويم: حمد و ستايش مخصوص آن خدايي است كه فرزندي براي خود نگرفته تا اين كه الهيت موروثي گردد و هيچ شريكي در حكومت ندارد تا در آنچه خلق كرده با او مقابله كند و هيچ دوستي ندارد تا او را در آنچه ساخته كمك نمايد. پس پاك و منزه است خداي سبحان كه «لو كان فيهما آلهة الا الله لفسدتا» كه اگر دو خدا بودند در آسمان و زمين هر آينه آندو فاسد مي شدند و از هم مي گسستند.

پاك و منزه است خدايي كه واحد واحد است. بي نيازي است كه نه زاييده شده و نه مي زايد و شريك و كفوي هم ندارد. حمد و ستايش مخصوص خداست، آنچنان حمدي كه معادل است با حمد ملايكه ي مقربين و پيامبران مرسل، و درود بر بهترين بندگانش، حضرت محمد خاتم النبيين و خاندان پاك مخلصش.

(آن گاه امام عليه السلام شروع به درخواستن و مسئلت از خداوند كرد و در حالي كه اشك از چشمان مباركش بر صورت جاري بود عرضه داشت:)

خدايا، مرا ترسان از خودت بنما، كه گويي تو را مي بينم خدايا مرا به تقواي خودت ياري فرما و با معصيت هايم بدبخت مكن، قضا و قدرت را برايم مبارك و خير بگردان، به طوري كه تعجيل مؤخرات، و تأخير معجلات تو را، دوست نداشته باشم.

خدايا! بي نيازي را در نفسم و يقين را در قلبم و اخلاص را در عملم و نور را در بصرم و بصيرت را در دينم قرار ده، و مرا از جوارحم بهره مند فرما، و گوش و چشمم را وارث من گردان، و مرا ياري ده بر كساني كه بر من ظلم مي كنند. و منتقم مرا به من نشان ده و به اين وسيله چشمم را روشن گردان.

خدايا! گرفتاري ام را برطرف كن و عيب هايم را بپوشان و گناهانم ببخش و شيطان را از من دور كن و مرا از اسارت رها ساز، ذمه ي مرا از هر حقوقي برهان، بارالها! درجه ي والا در آخرت و دنيا به من عنايت فرما. خدايا! حمد براي توست كه مرا خلق نمودي. و شنوا و بينايم ساختي. و حمد براي توست كه مرا آفريدي و موجودي سالم و صحيح خلق كردي و اينها از رحمت توست نسبت به من، و يقينا تو از خلقت من بي نياز بودي. پروردگارا! چون مرا خلق كردي، فطرتم را تعديل نمودي. پروردگارا! همان طوري كه مرا ايجاد نمودي، صورتم را نيكو آفريدي.

پروردگارا! همان طوري كه به من احسان كردي، عافيت نيز عنايت نمودي.

پروردگارا! همان طوري كه مرا محافظت نمودي، توفيقم دادي.

پروردگارا! همان طوري كه به من نعمت دادي، مرا هدايت نمودي.

پروردگارا! همان طوري كه مرا برگزيدي، از هر خيري عطايم فرمودي.

پروردگارا! همان طوري كه به من غذا و آب دادي.

پروردگارا! همان طوري كه بي نيازم كردي نگاهم داشتي.

پروردگارا! همان طوري كه مرا كمك كردي عزت بخشيدي.

پروردگارا! همان طوري كه مرا با پوشش خالصت پوشاندي، از مصنوعات به حد كافي در اختيارم گذاردي. بر محمد و آل محمد، درود فرست و مرا بر سختي هاي روزگار و حوادث شب ها و روزها كمك فرما و از هوس هاي دنيا و سختي هاي آخرت نجات ده و مرا از ستم ستمگران در زمين كفايت نما.

معبودا! از آنچه مي ترسم مرا حفظ نما و از آنچه پرهيز دارم نگاهم داد و در جان و دينم مرا حراست نما و در مسافرتم محافظتم كن و نسبت به مال و خانواده ام جانشيني كن و در آنچه رزق و روزي من كردي مبارك ساز، مرا در نزد نفسم خوار ساز، و در چشم مردم بزرگ جلوه ده و از شر جن و انس سلامت بدار و به سبب گناهانم رسوايم مساز و به خاطر اسرارم ذليلم مكن. و به خاطر عملم مرا مبتلا مگردان و نعمت هاي خود را از من سلب مفرما و مرا به غير خودت، واگذار مكن.

خدايا! به سوي چه كسي مرا واگذار مي نمايي؟ به سوي فرد نزديكي كه زود با من قطع رابطه كند؟ يا به سوي فرد دوري كه با من با خشونت رفتار نمايد؟ آيا به سوي كساني كه مي خواهند مرا به استضعاف كشانند، و حال آن كه تويي خداي من و مالك امر من. خدايا! از غربتم به تو شكوه مي كنم و از دوري خانه ام و از ذلت و خواري ام نسبت به كسي كه زمامدار كار من كردي. الهي! غضب و خشمت را بر من فرود نياور، و اگر بر من خشم نورزي، ديگر غصه اي ندارم. پاك و منزه هستي، علاوه بر همه ي اينها، عافيت تو وسيع تر است براي من.

پس اي خدا از تو مسئلت مي طلبم، اي پروردگار، به نور ذاتت، آن نوري كه به آسمان و زمين اشراق ورزيد و به وسيله آن تاريكي ها روشن شد، و امر اولين و آخرين به وسيله آن اصلاح گرديد، كه مرا بر خشمت نميران و عدم رضايت خود را بر من نازل مكن.

سرزنش من، حق توست تا از من راضي شوي. هيچ معبودي جز تو نيست. اي پروردگار شهر حرام و اي خداي مشعر حرام و خانه ي عتيق كه با بركتش قرار دادي و آن را براي مردم محل امن نمودي.

اي كسي كه با صبر و حلمش از بزرگ ترين گناهان مي گذرد، اي كسي كه با فضلش نعمت هاي فراوان عنايت مي كند، اي كسي با كرمش، اجر زياد مي دهد، اي ياورم در سختي ام، اي رفيقم در تنهائي ام، اي كمكم در گرفتاري ام، اي دوستم در نعمتم، اي خداي من و اي خداي پدرانم؛ ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب، و اي پروردگار جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل، و اي پروردگار محمد خاتم پيامبران و خاندان برگزيده اش.

اي نازل كننده تورات و انجيل و زبور و فرقان، و اي نازل كننده كهيعص و طه و يس و قرآن حكيم تو پشتيبان مني، آن هنگام كه راه هاي زندگي و زمين با تمام فراخي اش بر من تنگ گردد. و اگر رحمت بيكران تو نبود من از هلاك شدگان بودم. و اي خداي من تو خطاياي مرا ناديده مي گيري و اگر سخاوت تو نسبت به من نبود، يقينا از رسوا شدگان بودم و اي خداي من، تو ياري كننده ي مني بر دشمنانم و اگر ياري ات نبود از شكست خوردگان بودم. اي تنها كسي كه خود را به بلندي و والايي مخصوص مي كند و دوستانش به عزت او عزيز مي شود. اي كسي كه پادشاهان طوق ذلت در برابر او به گردن افكندند، در حالي كه آنان از قهر و سلطنت او ترسان هستند. خيانت خائن را مي داند و آنچه در سينه ها مي گذرد مي داند و تمام اسراي كه در زمان ها و روزگار نهفته است مي داند، اي كسي كه هيچ كسي جز او، خودش را نمي شناسد، اي كسي كه هيچ كسي جز او نمي داند كه او كسيت. اي كسي كه جز او كسي او را نمي شناسد. اي كسي كه زمين را به آب فروبرد و هوا را به آسمان متصل كرد، اي كسي كه كريم ترين اسما از اوست، اي صاحب نيكويي هايي كه هرگز منقطع نمي شود، اي نگاه دارنده ي قافله در بيابان به خاطر نجات يوسف و خارج كننده ي او از چاه، و اي كسي كه يوسف را بعد از بندگي، پادشاه قرار دادي، اي بازگرداننده ي يوسف به يعقوب، پس از آن كه چشمانش از شدت غم، سفيد و دلش آكنده از اندوه بود.

اي برطرف كننده ي بلاها از جناب ايوب، و نگاه دارنده ي دستان ابراهيم از ذبح فرزندش پس از بزرگسالي و به سر آمدن عمرش، اي كسي كه نداي زكريا را استجابت فرمود و به او يحيي را عنايت نمود و او را تنها و يگانه قرار نداد.

اي كسي كه يونس را از شكم ماهي خارج نمود، اي كسي كه دريا را به خاطر بني اسرائيل شكافت و آنها را نجات داد و فرعون و سربازانش را از غرق شدگان قرار داد، و اي كسي كه باد را ارسال مي كند در حالي كه از رحمتش بشارت مي دهد. اي كسي كه بر بندگان گنهكارش در عقوبت عجله نمي كند، اي كسي كه جادوگران را بعد از سال ها كفر و انكار خدا، از ضلالت نجات داد، در حالي كه در نعمت او غرق بودند و رزقش را مي خوردند و غير او را عبادت مي كردند، نسبت به او كينه داشتند و با او مخالف بودند، و پيامبرانش را تكذيب مي نمودند.

اي خدا! و اي خدا! و اي خالق! و اي آغاز كننده! و اي پديد آورنده! هيچ شريكي نداري، اي دائمي كه زوال نداري، اي زنده اي كه هيچ زنده اي نبود جز تو. اي زنده كننده ي مردگان. اي كسي كه مراقب هستي بر هر كسي، به آنچه كسب مي كند. اي كسي كه سپاسگزاري ام نسبت به او كم است و با اين حال، مرا از نعمت هاي خود محروم نمي سازد و با اين كه گناهانم بزرگ است، مرا رسوا نمي كند و مرا بر گناهانم مشاهده نمود، ولي مشهورم نكرد. اي كسي كه مرا در كودكي ام حفظ نمود و در بزرگي ام روزي عنايت فرمود.

اي كسي كه نعمت هايش در نزد من به شمارش در نمي آيند و مرحمت هايش مورد سپاس من واقع نمي شود. اي كسي كه خير و احسان به من عرضه نمود و من بدي و گناه به او عرضه كردم. اي كسي كه مرا به ايمان هدايت نمود قبل از آن كه طريقه ي سپاسگزاري او را بدانم. اي كسي كه او را در حالي كه مريض بودم خواندم و او مرا شفا داد. عريان بودم مرا پوشاند. گرسنه بودم سيرم نمود. تشنه بودم، سيرابم نمود. ذليل بودم، عزتم بخشيد و جاهل بودم، معرفتم داد. يكه و تنها بودم، زيادم نمود. غايب بودم، از اهل وطنم مرا بازگرداند. بي چيز بودم، بي نيازم نمود. ياري مي خواستم، ياري ام كرد و در حالت غنايم، نعمتي را از من نگرفت، و با اين كه از تمام اين خواسته ها امساك كردم، باز تو به نعمت دادن آغاز نمودي،

حمد و ستايش براي توست اي كسي كه لغزش هاي مرا ناديده گرفتي، و گرفتاري ام را برطرف ساختي و دعوتم را اجابت نمودي و عيب هايم را پوشاندي و گناهانم بخشيدي و خواسته ام را به من رساندي و بر دشمنم ياري ام دادي؛ چنانچه بخواهم نعمت ها و عطاها و احسان هاي تو را بشمارم نخواهم توانست.

اي مولاي من! تويي كه منت نهادي، تويي كه نعمت دادي، تويي كه احسان كردي، تويي كه زيبايي دادي، تويي كه فضل و كرامت بخشيدي، تويي كه كامل كردي، تويي كه روزي دادي، تويي كه توفيق دادي، تويي كه عطا نمودي، تويي كه بي نياز كردي، تويي كه نگاه داشتي، تويي كه جاي دادي، تويي كه كفايت نمودي، تويي كه هدايت كردي، تويي كه حافظ بودي، تويي كه پوشاندي، تويي كه بخشيدي و آمرزيدي، تويي كه ناديده گرفتي، تويي كه حكمت دادي، تويي كه عزيز نمودي، تويي كه كمك كردي، تويي كه ياوري نمودي، تويي كه تائيد كردي، تويي كه ياري نمودي، تويي كه شفا دادي، تويي كه عافيت دادي، تويي كه اكرام كردي، بلند مرتبه اي و مباركي، و حمد دائمي براي توست و سپاس و تشكر جاويد و دائمي براي توست.

سپس اي خداي من! به گناهانم معترفم، و اميد بخشش دارم، من كسي هستم كه بدي نمودم، من كسي هستم كه خطا كردم. من كسي هستم كه اهتمام به گناه داشتم، من كسي هستم كه جاهل بودم، من كسي هستم كه غافل بودم، من كسي هستم كه سهو كردم، من كسي هستم كه به خودم اعتماد نمودم، من كسي هستم كه عمدا گناه كردم، من كسي هستم كه وعده دادم، من كسي هستم كه خلف وعده كردم، من كسي هستم كه عهدشكني نمودم، من كسي هستم كه اقرار به گناه كردم، من كسي هستم كه اعتراف به نعمت هاي تو كردم و با اين حال به گناهانم بازگشتم، پس اي خدا! آنها را ببخش، اي كسي كه گناهان بندگانش به او ضرري نمي رساند، و از عبادت بندگان بي نياز است و هر كس عمل صالحي انجام دهد اوست كه به ياوري اش و رحمتش توفيق مي دهد. پس حمد براي توست اي خدا و اي آقاي من.

اي خداي من! به من امر نمودي، ولي من تو را نافرماني كردم، و مرا از گناهانم باز داشتي، ولي من مرتكب آنها شدم و صبح كردم در حالي كه هيچ دليلي ندارم تا عذريي آورم و هيچ ياوري ندارم تا از او مدد بجويم.

با چه چيزي به استقبال تو آيم؟ اي مولاي من! آيا به شنواييم يا به بينايي خود؟ آيا به زبانم و يا به دست و پايم؟ آيا اينها تمام نعمت هاي تو به من نبودند؟ و به تمام اينها اي مولاي من، نافرماني تو را نمودم، حجت براي توست عليه من، اي كسي كه مرا از پدران و مادران حفظ كرد از اين كه ناراحتم كنند و مرا از قبيله و عشيره و برادران محافظت نمود از اين كه مرا سرزنش نمايند و از پادشاهان حفظ كرد از اين كه مرا عقاب كنند.

و اگر اينها، اي مولاي من! همان طوري كه تو بر من مطلع بودي، مطلع مي گشتند،مهلت به من نمي دادند و مرا رها مي كردند و با من قطع رابطه مي نمودند. خدايا و اي معبود من! اينك من در پيشگاه تو هستم، خاضع و ذليل، درمانده و حقير، نه دليلي دارم كه عذر آورم و نه مددكاري دارم كه ياري بجويم، و نه حجتي دارم كه به آن استدلال آورم و نمي توانم بگويم كه گناه و بدي نكردم و انكار چه فايداي دارد اگر انكار كنم، كه هرگز به من سود نمي رساند. و چگونه انكار كنم و حال آن كه اعضا و جوارحم، همگي شاهد بر من هستند.

و يقين دارم و هيچ شكي در آن نيست كه تو از من، از عظيم ترين امور سؤال خواهي كرد و تو قاضي عادلي هستي كه ستم روا نمي داري و اين عدل توست كه مرا به هلاكت مي كشاند و من از تمام عدالت تو فرار مي كنم.اي خداي من! اگر مرا عذاب كني، پس به خاطر گناهان من است، پس از آن كه حجت را بر من تمام كردي، و اگر عفو كني، اين به خاطر حلم و گذشت وجود و كرمت مي باشد. هيچ معبودي جز تو نيست، پاك و منزهي و همانا من از ستمگران هستم.

هيچ معبودي جز تو نيست، پاك و منزهي و همانا من از استغفار كنندگانم.

هيچ معبودي جز تو نيست، پاك و منزه هستي و همانا من از موحدان هستم.

هيچ معبودي جز تو نيست، پاك و منزهي و همانا من از خائفانم.

هيچ معبودي جز تو نيست، پاك و منزهي و همانا من از ترسايان هستم.

هيچ معبودي جز تو نيست، پاك و منزه هستي و همانا من از اميدواران هستم.

هيچ معبودي جز تو نيست، پاك و منزه هستي و همانا من از مشتاقانم.

هيچ معبودي جز تو نيست، پاك و منزهي و همانا من از لا اله لا الله گويان هستم. هيچ معبودي جز تو نيست، پاك و منزه هستي و همانا من از درخواست كنندگانم. هيچ معبودي جز تو نيست، پاك و منزهي تو و همانا من از تسبيح گويان هستم. هيچ معبودي جز تو نيست، پاك و منزه هستي و همانا من از تكبيرگويان هستم. هيچ معبودي جز تو نيست، پاك و منزهي و همانا تو پروردگار من و پروردگار پدران من هستي. خدايا! اين ثناي من است براي تو كه به پيشگاه باعظمتت تقديم مي دارم و اخلاص من است براي ذكر تو، كه در مقام توحيد و يكتايي ات تقديم مي كنم و اقرار و اعتراف من به نعمت هاي تو كه به شمارش آورم گرچه معترفم كه نمي توانم نعمت هاي تو را شمارش كنم، به خاطر كثرت و فراواني آنها، از گذشته و آينده كه پيوسته مرا در نعمت هاي خود غوطه ور ساختي، از زماني كه مرا آفريدي و از اول عمر از فقر، به بي نيازي كشاندي و ناراحتي را از من برطرف نمودي و امور را بر من آسان كردي و سختي را دفع كردي و گرفتاري مرا بر طرف نمودي.

و عافيت در بدن و سلامت در دين، عنايت فرمودي.

و اگر اولين و آخرين، مرا بر ذكر نعمتت ياري كنند، كاري از پيش نخواهند برد.

مقدس و بلند مرتبه اي، اي پروردگار كريم، عظيم، رحيم، نعمت هايت به شمارش نمي آيد و ثنايت به هيچ مرتبه نمي رسد، و نعمت هايت را تلافي نتوان كرد، بر محمدو آل محمد درود فرست و نعمت هاي خود را بر ما تمام كن و ما را به طاعتت ياري فرما. پاك و منزهي تو، هيچ معبودي جز تو نيست.

خدايا! همانا تو، پاسخگوي مضطرين هستي، و بدي را برطرف مي كني، و ياور گرفتاران مي باشي، و تو دردمند را، شفا مي دهي، و فقير را بي نياز مي كني، و شكسته دل را دلجويي مي نمايي، و به كوچك ها رحم مي كني، و به بزرگ ياري مي رساني، و غير از تو پشتيباني نيست و مافوق تو، قدرتمندي وجود ندارد. و تو بلندمرتبه و بزرگي.

اي آزاد كننده ي دربند و اسير، اي روزي دهنده طفل صغير، اي پناه ترسان پناه آورنده، اي كسي كه شريك و وزيري ندارد، بر محمد و آل محمد درود فرست و در اين شب، برترين عطايايي كه به بندگان خودت عنايت مي كني، به ما نيز عنايت فرما، چه آن نعمت هايي كه عطا مي نمايي و بركاتي كه تجديد مي كني و بلاهايي كه دور مي نمايي و گرفتاري هايي كه برطرف مي كني و دعايي كه آن را مي شنوي و نيكي و حسنه اي كه قبول مي نمايي و گناهي كه عفو مي نمايي، همانا تو لطيف هستي به آنچه كه مي خواهي و نيز آگاهي و بر هر چيزي توانايي.

پروردگارا! همانا تو نزديك ترين كسي هستي كه خوانده مي شود و سريع ترين كسي هستي كه اجابت مي كند و كريم ترين كسي هستي كه عفو مي كند و بخشنده ترين كسي هستي كه عطا مي كند و شنواترين كسي هستي كه مورد سؤال قرار مي گيرد، اي بخشنده و مهربان دنيا و آخرت، كسي كه بتوان از او سؤال كرد غير از تو نيست، كسي كه بتوان به او اميد بست جز تو نيست، هر گاه تو را خواندم، اجابت نمودي و هر گاه از تو مسئلت داشتم، به من عطا فرمودي و هر گاه ميل به تو پيدا كردم، به من رحم نمودي و هر گاه به تو اعتماد پيدا كردم، مرا نجات دادي و هر گاه به درگاهت التماس نمودم، مرا كفايت نمودي،

خدايا بر محمد، بنده و رسولت و پيامبرت و بر آل پاكش درود فرست و نعمت هايت را بر ما تمام گردان، و عطاهايت را بر ما گوارا فرما، و ما را در زمره ي شاكران و ذاكران نعمت هايت قرار ده، آمين، آمين، رب العالمين.

اي خداي من! اي كسي كه مالكي و قاهري و قادري، پس قهر و قدرت خود را نشان دادي، اي خدايي كه مورد عصيان واقع شدي، ولي پوشاندي، و از درگاهت طلب مغفرت شد و تو آمرزيدي، اي غايب طلب كنندگان و مشتاقان و منتهاي آرزوي آرزومندان، اي كسي كه عالم به هر چيزي هستي، و با توبه كنندگان با سعه ي صدر و رأفت و رحمت و حلم برخورد نمودي.

اي خداي من! ما در اين شب به تو روي مي آوريم، شبي كه آن را شرف دادي و عظمت بخشيدي، به محمد پيامبرت و رسولت و بهترين خلقت و امين وحيت، پيامبر بشارت دهنده و انذار كننده، پيامبري كه نور است، پيامبري كه به مسلمانان نعمت بخشيدي و او را رحمتي براي جهانيان فرمودي.

خدايا! بر محمد و آل محمد درود فرست، همان گونه كه محمد شايسته ي آن است. اي عظيم! درود فرست بر پيامبر و بر اهل بيت او برگزيدگان پاك و پاكيزه اش و ما را به عفو خود غوطه ور فرما.

زيرا به سوي تو ناله ها با هر زبان و هر لعن اوج مي گيرد. پس خداي من! در اين شب، نصيبي از هر چيزي كه بين بندگانت تقسيم مي كني به ما عنايت فرما، از هر نوري كه به وسيله آن هدايت مي كني و رحمتي كه نشر مي كني و بركتي كه نازل مي فرمايي، و لباس عافيتي كه مي پوشاني و رزقي كه آن را گسترش مي دهي، اي ارحم الراحمين.

معبودا! ما را در اين هنگام پيروز و رستگار و پذيرفته و بهره مند فرما و در زمره ي نااميدان قرار مده، و از رحمت خودت دور مساز و از آنچه كه اميد به فضل تو داريم، محروم مفرما و از رحمت بي كران خود دريغ مكن. از آنچه كه اميد به عطاياي تو داريم، نااميد مفرما و ما را دست خالي باز مگردان و از درگاهت مران، اي بخشنده ترين بخشندگان و كريم ترين كريمان به سوي تو روي آورديم.

در حالي كه ايمان به تو داريم، و به سوي بيت الحرامت قصد نموده ايم، پس بر انجام مناسكمان ياري كن و حج ما را كامل فرما، و از ما درگذر، و ما را در عافيت خود قرار ده، پس همانا دستمان را به سوي تو دراز كرديم، در حالي كه نشانه ي ذلت و اعتراف در آن است.

خداوندا! در اين شب به ما عطا كن، آنچه را كه از تو خواستيم و كفايت كن آنچه طلب كفايت كرديم، كه غير از تو ما كفايت كننده نداريم، و هيچ پروردگاري غير از تو براي ما نيست. حكم تو در ما نافذ است. علم تو به ما محيط است. قضا و قدر تو در ميان ما، عين عدالت است. براي ما خير، حكم كن و ما را از اهل خير قرار ده، خدايا! به جود و كرمت اجر عظيم به ما عنايت فرما و ذخيره ي باكرامت و آسايش بادوام كرامت فرما، و تمام گناهان ما را ببخش و ما را با هلاك شدگان هلاك مفرما، و رحمت خود را از ما دور مكن اي بخشنده ترين بخشندگان.

خدايا! ما را در اين وقت از كساني قرار ده كه از تو مسئلت داشتند و به آنها عطا فرمودي، و تو را سپاس گفتند، بر آنها بسيار عنايت فرمودي، و به سوي تو توبه كردند، و تو قبول نمودي، و از تمام گناهان به سوي تو بيزاري جستند، و تو تمام آنها را بخشيدي، اي صاحب جلالت و كرامت.

خدايا! به ما توفيق عنايت فرما و امر ما را محكم ساز، و تضرع و زاري ما را قبول فرما، اي بهترين كسي كه از او سؤال مي شود و اي رحيم ترين كسي كه طلب رحمت از او مي شود، اي كسي كه بر او مخفي نمي ماند چشم بر هم زدن ها، و چشمك زدن ها، و آنچه در ضمير مستقر مي شود مخفي نمي ماند، و نه اسرار قلوب، مگر اين كه علمت آن را احاطه كرده، و حلمت آن را در برگرفته است.

منزه و پاكي و بلند مرتبه اي از آنچه ستمگران مي گويند، بلند مرتبه اي، اي بزرگ، تسبيح مي گويند براي تو آسمان هاي هفتگانه و زمين ها و آنچه در آنها است، پس براي توست سپاس و مجد و عظمت و بلند مرتبگي، اي صاحب جلال و كرامت و فضل و انعام، و صاحب نعمت هاي بزرگ، و تو بخشنده و كريم هستي و رؤف و مهربان.

خدايا! وسعت و روزي حلال عنايت فرما، و در بدن و دينم عافيت بخش و ترسم را، ايمن ده و از آتش جهنم رهايم ساز، خدايا! با مكرت با من رفتار مكن و مهلت نده تا آن گاه عذابم نمايي، خدايا! مرا رسوا مساز و شر فاسقان از جن و انس را از من دور كن.

(سپس امام عليه السلام چشمان مباركش را به طرف آسمان بلند كرد و با صداي رفيع و بلند چنين عرض كرد:).

اي شنونده ترين شنوندگان، و اي بيناترين بينندگان و اي سريع ترين حسابگران و اي مهربان ترين مهربانان بر محمد و آل محمد كه آقا و سرور آدميان هستند درود بفرست.

و خدايا! از تو حاجتم را مي طلبم، آن حاجتي كه اگر به من عطا فرمايي، به من ضرر نخواهد زد آنچه را كه از من منع كرده اي، و اگر حاجتم را عنايت نفرمايي، آنچه را كه به من عطا نمودي سودي به حالم نخواهد داشت.

خدايا! رهايي از آتش را از تو مسئلت مي نمايم، هيچ معبودي جز تو نيست، هيچ شريكي نداري؛ يكتايي و اقتدار حكومت از آن توست و حمد و سپاس براي توست و تو بر هر چيزي قادري يا رب يا رب!

(محدث قمي رحمه الله فرمودند تا اين جاي دعا را، جناب كفعمي و علامه ي مجلسي فرمودند، ولي سيد در اقبال بعد از ذكر يا رب يا رب اين زيادتي را مرقوم نمودند:)

خدايا! من در عين بي نيازي فقيرم، پس چگونه در فقرم، فقير نباشم. خدايا! من، در عين دانائيم، جاهلم، پس چگونه در جهلم جاهل نباشم. بارالها! به راستي كه دگرگوني تدبيرت و سرعت تغيير مقدراتت، بندگان عارفت را منع نمود از اين كه نسبت به عطاهايت تلاش نكنند و در آزمايش ها و بلاها از تو نااميد گردند.

بارالها! چنانچه لايق سرزنش باشم، اين از جانب من است و آنچه لايق توست كه از جانب خودت مي باشد، كرامت است. بارالها! خودت را به لطف و مهرباني توصيف نمودي، قبل از آن كه اين وجود ضعيف را، خلق نمايي. آيا مرا از لطف و مهرباني خودت، با وجود ضعفم محروم مي سازي؛

اي خداي من! اگر نيكي هاي من ظاهر شوند، اين از ناحيه ي فضل تو و منتي از توست بر من، و اگر بدي ها از من ظاهر گردند،اين از عدالت توست، چرا كه حجت را بر من تمام كردي.

خدايا! چگونه مرا به خود واگذار مي كني و حال آن كه خود، متكفل امور من هستي، و چگونه مورد ظلم و ستم واقع شوم و حال آن كه تو ياور مني و چگونه از لطفت محروم شوم، و حال آن كه تو به من لطف داري. معبودا! با تمام فقرم به تو متوسل مي شوم و چگونه با فقري كه هرگز در تو راه ندارد، به سوي تو روي آورم و چگونه از حالم شكوه كنم، و حال آن كه حالم بر تو مخفي نيست، و يا جگونه گفتارم ترجمه شود و حال آن كه عمق گفتارم برايت آشكار است.

خدايا! چگونه آرزوهايم را رد مي كني، و حال آن كه آنها به سوي درگاه تو روي آورده اند، و آيا چگونه حالاتم را نيكو نمي سازي و حال آن كه قوام آنها با توست.

خدايا! چقدر به من لطف ورزيدي با جهالت عظيم من، و چقدر به من رحم نمودي با وجود افعال قبيح من.

خدايا! چقدر تو به من نزديك شدي و چقدر من دور شدم، و چقدر به من مهرباني نمودي، خدايا چه چيزي مرا از تو محجوب مي كند؟

خدايا! دانستم كه در اثر دگرگوني آثار و جا به جايي تحولات، مراد و مقصود از خلقتم اين است كه خودت را در هر چيزي به من بشناساني تا كه در هر چيز؛ نسبت به تو جهل نداشته باشم.

خدايا! هر گاه بدي هايم مرا لال كرد، كرم تو، مرا گويا نمود و هر زمان اوصافم مرا نااميد كرد، منتهاي تو مرا به طمع انداخت.

خدايا! كسي كه نيكي هايش، بدي است، چگونه بدي هايش، بدي نخواهد بود، و كسي كه حقايقش ادعاي صرف است، پس چگونه ادعاهايش ادعا نباشد، خدايا حكم نافذ و اراده ي غالب تو جاي سخن، براي هيچ سخنگويي و حالي براي هيچ صاحب حالي، باقي نگذاشته است.

خدايا! چه بسيار عبادت هايي كه انجام دادم و حالات خوشي را در خود به وجود آوردم كه عدل تو اعتماد مرا نسبت به آنها خراب نمود، بلكه فضل تو، مرا نسبت به آنها روي گردان كرد. خدايا! تو مي داني گرچه اطاعت از من دوام ندارم، ولي عشق و محبتم ادامه دارد.

خدايا! چگونه آهنگ تو را نكنم و حال آن كه تو پيروزي و چگونه به سوي تو نيايم و حال آن كه تو فرمانده ي عالمي.

خدايا! هر چه در آثارت جستجو كنم از تو دور مي شوم. توفيق به وظيفه اي ده كه مرا به تو وصل مي كند.

خدايا! چگونه به وسيله چيزي كه محتاج توست بر وجودت استدلال مي شود، آيا مي شود براي ديگران ظهوري باشد، ولي براي تو نباشد، در حالي كه بخواهد آن غير، مظهر تو شود.

كي از نظرها غايب شدي كه نياز به دليل داشته باشي، و كي از نظرها دور شدي تا آثارت ما را به تو نزديك كند؟ كور باد چشمي كه تو را نظارگر خود نبيند، و زيان كند دلي كه نصيبي از محبت تو نبرد.

خدايا! امر كردي كه مردم رجوع به آثارت كنند، ولي مرا به انوار و هدايت خودت ارجاع ده، تا به سوي تو بازگردم، تا از آنها به سوي تو متوجه شوم آن چنان كه نياز به نظر به آنها نداشته باشم، و دلم از اين جهت محفوظ بماند و نياز به اعتماد به آنها نداشته باشد، همانا تو بر هر چيزي توانايي.

خدايا! ذلت من در پيشگاه تو آشكار است و حالاتم بر تو مخفي نيست. وصول به خودت را از تو طلب مي كنم و به وسيله خودت بر وجودت استدلال مي نمايم. خدايا به نورت مرا به سوي خود هدايت فرما، و مرا در پيشگاه خودت به صدق بندگي مقيم نما.

خدايا! مرا از خرمن علمت، تعليم فرما و با صيانت خويش محفوظم دار. تا حقايق اهل معرفت و قرب مقربان را به من بنمايي. خدايا! از تو مسئلت مي كنم راه و روش مجذوبان و مشتاقان رويت را به ما عنايت فرما.

خدايا! با تدبيرت مرا از تدبيرم بي نياز فرما و با انتخاب خويش از انتخاب كردن بي نيازم ساز و به مواضع اضطرارم واقف كن.

خدايا! مرا از ذلت نفسم، خارج كن و از شك و شركم قبل از آن كه مرگم فرارسد، پاكم ساز.

خدايا! از تو ياري مي طلبم؛ پس ياري ام ده، و به تو توكل مي كنم، پس خدايا مرا به ديگري وامگذار.

بارالها! فقط از تو مسئلت دارم پس نااميدم مكن، و به فضل تو اميد دارم، پس محرومم مفرما، و خود را به تو منتسب مي كنم، پس از خود دورم مكن و به درگاه تو ايستاده ام، پس مرا از خود طرد مفرما.

خدايا! تو رضاي محضي و مقدس تر از آن كه نياز به علتي داشته باشي، چه رسد كه رضايت تو به خاطر علتي از ناحيه من باشد. خدايا! تو غني بالذات هستي كه نياز به نفع خود نيز نداري، پس چگونه از ناحيه ي من، بي نياز نخواهي بود.

خدايا! قضا و قدر تو مرا آرزومند مي كند و هواي نفس به زنجير علاقه هاي شهوت اسيرم مي گرداند پس اي خدا تو مرا ياري كن و بصيرت و بينايي ده بر نفسم غلبه و نصرت بخش و به فضل خودت مرا بي نياز كن تا اين كه از هر خواهش و سؤال بي نياز شوم.

خدايا! تويي كه انوار الهي را در قلوب اولياي خودت، نورافشاني كردي تا تو را بشناسند و به يكتايي ات اعتراف نمايند، و اغيار را از دل محبوبانت زايل نمودي تا غير تو را دوست ندارند و به غير تو پناه نمي برند. تو مونس آنها هستي آن گاه كه حوادث آنها را به وحشت انداخت، و تو هدايت گر آنها بودي آن هنگام كه نشانه ها برايشان روشن شد. هر كس كه تو را از دست دهد چه چيزي به دست آورد و آن كس كه تو را به دست آورد چه چيزي را از دست داده، زيان كرد آن كه به جاي تو به ديگري راضي شد و خسران نمود هر كه از تو روي برگرداند. چگونه اميد به غير تو مي رود و حال آن كه تو احسان و نيكي ات را قطع ننمودي و چگونه از غير تو طلب مي شود و حال آنكه عادت منت گذاري را تغيير نداده اي.

اي كسي كه به دوستانش طعم شيريني انست را چشاندي، پس در پيشگاهش خاشعانه ايستادند، اي كسي كه لباس هيبتش را به تن اولياي خود پوشانده، پس در پيشگاهش به استغفار ايستادند،

تو قبل از ذاكران، ذاكري و تو آغاز كننده ي احساني قبل از توجه عابدان و تو بخشنده ي عطايي قبل از طلب طالبان، و تو بخشنده اي، و از آنچه بخشيدي از ما قرض مي كني.

خدايا! مرا به رحمت خود طلب كند تا به تو برسم و به محبت خود مجذوب ساز تا به تو روي آورم.

خدايا! همانا اميدم از تو منقطع نمي شود اگر چه نافرماني تو كنم، هم چنان كه ترسم از تو زائل نمي شود اگر چه اطاعتت نمايم.

تمام عالم مرا به سوي تو فرا مي خواند و آگاهي ام مرا به سوي كرامت تو مي كشاند، خدايا! چگونه نااميد شوم و حال آن كه تو اميد و آرزوي مني؟ و چگونه ذليل خواهم شد و حال آن كه تو پشتيبان مني، خدايا! چگونه به عزت نرسم و حال آن كه تو مرا در ذلت ياد كردي.

خدايا! چگونه طلب عزت از تو نكنم و حال آن كه مرا به خودت نسبت دادي؟

خدايا! چگونه به تو احتياج نداشته باشم و حال آن كه در ميان فقرا قرارم دادي؟ خدايا! چگونه محتاج باشم و حال آن كه تو كسي هستي كه به جود و كرمت بي نيازم نمودي؟ و تو آن چنان خدايي هستي كه غير تو كسي نيست، براي همه چيز ناشناخته شده اي و هيچ چيزي نسبت به تو جاهل نيست، و تو كسي هستي كه خودت را به من در همه چيز نشان دادي، پس من تو را در هر چيزي آشكار يافتم و آشكاري براي هر چيز.

اي كسي كه به واسطه رحمانيت خويش بر همه ي عالم مسلط گشتي. در نتيجه عرش الهي در ذات او پنهان گرديد و آثار را به واسطه ي آثار نابود گرداندي، و ديگران را به واسطه احاطه ي افلاك نوراني محو نمودي.

اي كسي كه در سراپرده هاي عرش خود مخفي ماندي از اين كه ديدگان او را درك نمايند. اي كسي كه به كمال ابهت خود تجلي كردي آن گاه عظمتش به پا گرديد. چگونه پنهان مي ماني و حال آن كه ظاهري؟ و چگونه غايب مي گردي و حال آن كه حاضري، همانا تو بر هر چيزي توانا نيستي و حمد و ستايش براي توست.