بازگشت

از خطبه هاي آن حضرت هنگام بيعت گرفتن معاويه براي يزيد


(حضرت پس از حمد و ثناي الهي و درود بر رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود:)

اي معاويه! گوينده، هر چند سخنراني مفصلي داشته باشد نمي تواند جزئي از تمامي صفات رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم را بيان كند.

همانا دانستم كه تو بعد از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم چه كردي؛ صفات رسول خدا را كمتر گفتي و از رساندن اوصاف حضرت به مردم طفره رفتي. هيهات، هيهات اي معاويه، بدان كه روشني صبح، تاريكي و سياهي شب را رسوا نمود، و خورشيد عالمتاب، بر نورهاي كم سوي چراغ ها چيره شد. خود را بر ديگران برتري دادي، تا به حد افراط رساندي، آن قدر بيت المال را به خود اختصاص دادي تا به حد اجحاف رساندي، حقوق ديگران را منع كردي تا اين كه به حد، بدگويي آنان رسيد، و از حد خود تجاوز كردي. سهم حق دار را به او نپرداختي، تا اين كه شيطان، بهره ي فراوان و نصيب كامل خود را به دست آورد، و دانستم كه چرا كمال و سياستمداري يزيد را [به دروغ] براي امت محمد صلي الله عليه و آله و سلم بيان كردي.

تو مي خواهي مردم نسبت به يزيد گمان كنند كه گوئي تو كسي را توصيف مي كني كه تاكنون پنهان بوده است. يا از كسي خبر مي دهي كه با علم خاصي، او را كشف نموده اي و حال آن كه وضعيت روحي يزيد، خبر از افكار او مي دهد.

براي يزيد همان تصميم را بگير كه خود گرفته، كه همان تماشاي جنگ و ستيز سگان جنگجو و كبوتر بازي و بازي كبوتران نر و ماده و تماشاي زنان نوازنده و خواننده و هر جايي، و نواختن آلات لهو و لعب است، كه او را در اين زمينه فردي بصير خواهي يافت.

و رها كن آنچه را كه در صدد آن هستي. آيا تو را بس نيست كه خدا را با اين همه وزر و وبال مردم، كه به دوش گرفته اي ملاقات كني؟

به خدا سوگند، پيوسته در حال ظلم و ستم بودي تا ظرف آن را پر نمودي و حال آن كه ما بين تو و مرگ فاصله اي جز يك چشم بر هم زدن نيست! پس بر عمل محفوظي، در روز مشهودي بر خدا وارد مي شوي، و چاره اي جز اين نداري. تو را در حالي مي بينم كه به ما بدي كردي، و ارث و حق پدري ما را از ما منع نمودي و حال آن كه به خدا سوگند، پيامبر از زمان ولادت، ما را وارث آن كرده بود و همان استدلالي كه هنگام مرگ پيامبر در سقيفه آوردند تو نيز براي ما آوردي.

[ابوبكر] آن دلايل را باور كرد و به آن با ايمان انصاف داد؛ در نتيجه شما علت ها را توجيه كرديد و كارهايي كه نبايد مي كرديد، انجام داديد و چنين و چنان گفتيد تا اين كه امر حكومت به دست تو افتاد؛ البته از راهي كه هدف آن غير از تو بود، پس، در اين باره، اي صاحبان خرد عبرت گيريد.

و يادآوري كردي كه آن مرد در زمان رسول خدا به عنوان امير از طرف حضرت انتخاب شده بود و اين چنين نيز بود، چرا كه براي عمر بن عاص آن زمان به خاطر مصاحبت و بيعت با پيامبر فضيلتي بود، ولي با اين حال مردم امارات او را نپذيرفتند و كارهاي ناپسند او را بر شمردند، تا جائي كه پيامبر فرمودند: «از امروز به بعد جز من كسي بر شما امارات نخواهد داشت». تو چگونه به عمل منسوخ پيامبر در زمان سخت و خاص استدلال مي كني؟ و يا چگونه مصاحبت و همراهي كسي را پذيرفته اي كه اصلا نمي توان به او اعتماد كرد.

دينش و خويشاونديش مورد وثوق نيست، تو مي خواهي مردم را به سوي مردي ديوانه و اسرافگري سوق دهي و مردم را در شبهه اي بيندازي كه يزيد در دنيايش لذت ببرد و تو آخرت خويش را تباه نمايي. اين همان زيانكاري آشكار است. از خداوند براي خود و شما طلب آمرزش مي كنم.