از سخنان آن حضرت درباره ي زهد در دنيا
اي فرزند آدم: لحظه اي با خود بينديش و بگو: كجاييد اي پادشاهان و صاحبان دنيا؟ آناني كه خرابي هاي آن را آباد نمودند و نهرهايش را روان ساختند، درختانش را مي كاشتند و شهرهاي آن را آباد كردند.
از دنيا جدا شدند در حالي كه سخت ناراحت بودند، و ديگران، آن را به ارث بردند و ما نيز پس از مدت اندكي به آنان ملحق خواهيم شد.
اي فرزند آدم! به ياد جان كندن و جايگاهت در قبر باش؛ آن گاه كه در پيشگاه خدا قرار مي گيري و قدم ها مي لرزند، اعضا و جوارحت بر عليه تو گواهي و شهادت مي دهند، روزي كه جان به لبت مي رسد، و روي نيكوكاران، نوراني مي گردد، و رازها آشكار و ترازوي عدل و قسط بپا مي شود.
اي فرزند آدم! به ياد جان كندن پدران و فرزندانت باش، كجا بودند؟ و اكنون كجايند و گويي تو نيز به زودي به آنان خواهي پيوست و مايه ي عبرت خواهي شد،
[و آن گاه حضرت شعري سرودند]:
كجايند پادشاهاني كه نتوانستند خود را از مرگ حفظ كنند؟
تا اين كه ساقي مرگ آنان را از جام مرگ سيراب نمود
آن شهرها در آفاق جهان خالي ماندند
و پس از آباداني دوباره خراب شدند و بناي آن طعم مرگ را چشيد
اموال خود را براي وارثان جمع مي نماييم
و خانه هاي خود را براي اين كه روزگار آنها را خراب كند، مي سازيم