بازگشت

مقدمه ي مؤلف


بسم الله الرحمن الرحيم

احمد من جعل الحمد سببا لزيادة آلائه، و امانا من بلائه و نقماته، و وسيلة الي مرضاته. و الصلوة و السلام علي من بعث داعيا الي الحق، و شاهدا علي الخلق، افصح من نطق بالضاد، و من قرت به عيون العباد محمد و آله الطيبين، و خلفائه المعصومين، الهداة المهديين، ما اسفر صبح و دجي ظلام.

اما بعد فهذا مما أزفه الي الامة، من درر الكلم، و غرر الحكم، من خطب الامام السبط الشهيد، حسين الابآء و العظمة، و كتبه الشريفة، و مواعظه الحسنة التي فيها الحجة البالغة، و البراهين اللائحة، و قد طفحت فيها علوم جمة، و فوائد غزيرة، خضعت له عليه السلام فيها المعاني، و تناسقت له الالفاظ، و تجلت بين الق و عبق، فاذا اضاء الفلق فله منها مزيجه، و متي هبت الصبا ففيها من ذلك اريجه، و قد حق علي الخطبآء و الفصحآء ان يكون صلوات الله عليه لهم قدوة، و للبلغآء و الحكمآء ان تستمر لهم به اسوة، اذهو صلوات الله عليه ابن ابيه الذي جآء للخليقة بنهج البلاغة و دلها علي مهيعها، فعرفته و شكرت و كيف لا و قد ربته يد الحكمة، و ارضعته لبان النبوة، و لذا قال النبي الاعظم صلي الله عليه و آله و سلم «حسين مني و أنا من حسين».

و لقد اجاد محمد بن ابي طلحة الشافعي في هذا المقام، في كتابه المسمي بمطالب السؤول.

اذ قال: «اعلم ان مولانا الحسين سلام الله عليه، كانت الفصاحة لديه خاضعة، و البلاغة لامره سامعة طائعة، و كيف لا يكون كذلك، و هو ابن افصح العرب و العجم، و سبط من أوتي جوامع الكلم، ثم ابوه الذي اذعنت له الحكم، و اطاعه السيف و القلم، و لا غرو ان يحذو الفتي حذو والده، و الولد بضعة من ابيه، صلي الله عليه و علي جده و ابيه و امه و اخيه، و قد تقدم من نثره في المقام الذي لا تتفوه فيه الافواه من الفرق، و لا تنطق الالسنة من الوجل و القلق، ما فيه حجة بالغة، علي انه في الوقت افصح من نطق. - الي آخره -».

و بما ان ما يؤثر عنه عليه الصلوة و السلام، من تكلم الكلم، لم تكن مدونة بين دفتي موسوعة. و تلك الجمل الذهبية، غير مجتمعة في مجموعة واحدة، ليسهل التناول علي من يروم اقتنائها، و انما جائت، متفرقة في غضون كتب الحديث و السير، راقني ان انضدها في عقد منظوم مبوبا علي ابواب في الخطب و الكلام المبسوط، ثم الرسائل و غيرها من قصار كلماته يتضمن مواعظ و محاسن آداب، و قد كلفني ذلك متاعب و مصاعب، فاستسهلتها راجيا شفاعته، يوم الحشر و النشر.

و انا العبد مصطفي المحسن الموسوي و بالله استعين و هو حسبي، و نعم الوكيل.

بنام خداوند بخشنده مهربان

ستايش مخصوص خدايي است كه شكرش را باعث فزوني نعمت ها و ايمني از عذاب و وسيله اي براي خشنودي خود قرار داده.

درود و سلام صبحگاهان و شامگاهان بر كسي كه مردم را به حق دعوت كرد و شاهدي بر خلق و فصيح ترين عرب بود، كسي كه چشم بندگان به جمال نوراني اش روشن مي شود؛ يعني محمد و خاندان پاك و جانشينان هادي و معصومش.

اين مجموعه كه به امت اسلامي تقديم مي شود - حاوي گوهرهاي گران بها، كلمات درربار، خطبه ها، نامه ها و مواعظ پيشواي شهيد، حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام است، كه در اين خطبه هاي باعظمت و نامه هاي شريف و مواعظ حسنه؛ حجت بالغه ي الهي و استدلال هاي روشن و دانش فراوان و فوايدي گران بها نهفته است، كه در برابر اين دانش جوششان، معاني و الفاظ خضوع نموده اند. و درخشندگي و بوي خوش آن ويژگي خاصي دارد كه با وزيدن نسيم صبحگاهي و باد صبا، مشام جهانيان از آن نشاطي ديگر به خود خواهند گرفت بر فصحا و سخنوران لازم است كه حضرت را اسوه ي هميشگي خود قرار دهند؛ چرا كه حسين فرزند كسي است كه نهج البلاغه را آفريده، و دست هاي حكمت نبوي او را تربيت نموده و از شير نبوت نوشيده است.

از اين رو پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: «حسين از من است و من از حسينم.»

محمد بن ابي طلحه شافعي در كتاب مطالب السؤول؛ چه زيبا گفته است: «بدان كه در برابر مولاي ما حسين عليه السلام فصاحت و بلاغت خاضع و خموشند و چرا چنين نباشد كه او فرزند فصيح ترين عرب و عجم و فرزند پيامبري است كه در بيان كلمات و سخنان جامع، سرآمد روزگار است. او فرزند پدري است كه دانش و حكمت در برابر او خاضع و شمشير و قلم فرمانبردار اوست. و بدون شك جوانمرد پا جاي پاي پدر مي گذارد؛ زيرا فرزند، پاره ي تن پدر است. صلوات و سلام الهي بر او و بر جد و پدر و مادر و برادرش [و فرزنداش] باد.

مقداري از كلام حضرت را كه يادآور شده ايم؛ كه هيچ زبان و بياني قادر به ايراد آن نيست، چرا كه آن جملات را در ميدان جنگ و موقعيتي خطير بيان كرده است كه هيچ بيان و زباني در چنين شرايطي از ترس و نگراني قادر به تكلم نيست و اين دليلي بر عظمت فصاحت و بلاغت ايشان است، چرا كه او فصيح ترين ناطق زمانه بود».

از آن جا كه سخنان حضرت در كتابي مخصوص تدوين نيافته بود تا بتوان به راحتي به آن جملات طلايي دسترسي پيدا كرد، بلكه در شاخ و برگ كتاب هاي مختلف پراكنده بود، به نظرم رسيد آنها را منظم و در ابواب خطبه ها، نامه ها و كلمات قصار مرتب نمايم. كه در اين راه سختي ها و زحمات فراواني را متحمل شدم، ولي به اميد شفاعتش در روز حشر و نشر تمام اين سختي ها بر من آسان گرديد.

در پايان از خداوند ياري مي طلبم و بر او توكل مي كنم كه او بهترين وكيل است.

مصطفي محسن الموسوي