بازگشت

زمين كعبه همچون كربلا نيست






نبي ما محمد گاه گاهي

به اقليم يمن بودش نگاهي



ندانم اندر آن صحرا چه ديدي

كزو بوي خدا را مي شنيدي



به هر گلشن گلي رويد خدائي

در آن گل هست بوي آشنائي



به هر رنگي گل توحيد رويد

دهد بوي خدائي تا كه بويد



اگر امروز آن بو در يمن نيست

ور آن چوپان عارف در قرن نيست



برو بو كن زمين كربلا را

كز آنجا بشنوي بوي خدا را



مگر اي كربلا خاك بهشتي

كه خاكي مشكبو عنبر سرشتي



اگر خاكي به معجز كيميايي

بهشتي؟ كعبه عرشِ علائي



زمين كعبه همچون كربلا نيست

كه او آغشته با خون خدا نيست



اگر خاك تو را دستي ببيزد

به جاي خاك، خون و اشك ريزد



وگر بستند بر اهل حرم آب

تو را اشك يتيمان كرد سيراب



نَه از آب فرات است اين غم تو

كه گريد آسمان بر ماتم تو



تو را ديگر چه حاجت بر فرات است

كه پيش اشك ما صد دجله مات است



چه زيورها كه زيب سينه توست

چه گوهرها كه در گنجينه توست



يكي ياقوت خون، حلق اصغر

يكي نافه ز مشكين موي اكبر



كنار بيرق سبزي نگونسار

فتاده دست سردار علمدار



درخشد چون ثريا در دل شب

چو مرواريد غلطان اشك زينب



تو در گنجينه داري گوشواره

به ياد گوشهاي پاره پاره



فتاده دست ديو اين بيابان

نه انگشتر كه انگشت سليمان



تن پاكي كه در خاكت نهان است

عزيزش دار كو جان جهان است



پناه رهروان راه عشق است

شهيدان خدا را شاه عشق است



كتاب وحي شمع خانه او

پيمبرها به جان پروانه او



كتاب اعظم و آيات رحمت

جهان عشق و دنياي فضيلت



از آن روزي كه او شد كربلائي

نهان شد در تو اوصاف خدائي



فلك با ماه و خورشيدي كه دارد

چو تو منظومه شمسي ندارد



بگو اي خاك با خورشيد گردون

ميا از حجله گاه شرق بيرون



كه اينجا روي ني خواهد درخشيد

سري روشن تر از صد ماه و خورشيد



كه يك ني آفتاب روز محشر

بلند است از زمين الله اكبر



كنار آفتاب قله طور

سر ماه بني هاشم دهد نور



به گرد نيزه اين ماه پاره

كند گردش سرِ دهها ستاره



مگر ليلي زده بر موي او دست

كه ماه روي اكبر در خسوف است



خداوندا! بدين انوار رحمت

بدين شيران ميدان شهامت



بدين خورشيد و اين ماه و ستاره

بدين تنهاي پاكِ پاره پاره



به دور خيمه هاي نيم سوزش

به خون جبهه عالم فروزش



به هر عضوي كه چون اوراق قرآن

ز هم پاشيده از سُمّ ستوران



بدين صحراي سوزان غم انگيز

به خاك كربلاي مُشك آميز



كه اين شور حسيني جاودان باد

جهان از يمن خونش در امان باد



ببر با اين شعاع مشعل حق

بشر را تا جمال خير مطلق



مسلمان در دو عالم در پناهش

سر صدها «رياضي» خاك راهش



«رياضي يزدي»