بازگشت

عيد ميلاد همايون حسين بن علي است






آمد آن عيد همايون فر فرخ دستور

كه زمين غرق نشاط است و زمان غرق سرور



همه ذرات جهان رقص كنان چرخ زنان

همه آفاق پر از ولوله و شور نشور



كف زنان پرده نشينان حريم ملكوت

دف زنان حور و چراغان همه جنات و قصور



وا كند باد صبا زلف عروسان چمن

چين به چين، جاي به جا، موي به مو، جور به جور



عيد ميلاد همايون حسين بن علي است

فاطمه شاد، و علي شاد، و محمد مسرور



همه خورشيد فلك مجمره مي گرداند

يش رويش كه شها چشم بد از روي تو دور



آمد آن شاه فلك جاهِ سليمان درگاه

كه بود خادم او ماه و فلك، ماهي و هور



آن كه بر سينه و بر دوش نبي جايش بود

سينه اي روشن از او سينه سينا در طور



آن كه موسي به طواف حرم حرمت او

خلع نعلين كند تا ببرندش به حضور



به نگهباني گهواره او روح امين

ز آسمان آيد و لالائي او سوره نور



از سرآغاز ازل تا به سرانجام ابد

هست جانبازي سالار شهيدان مشهور



با فداكاري شاه شهدا پيش مَلَك

بشريت شده لبريز مباهات و غرور



تا شفق سرخ بود چهره خونين حسين

متجلي است در آئينه اعصار و قرون



آن كه خوانَد سر او بر سر ني سوره كهف

خوشتر از نغمه داوودي و آيات زبور



آفتابي كه برآيد ز دو مشرق شب و روز

روز از اوج سَنان، نيمْ شب از شرقِ تنور



سر تسليم نهد پيش خداوند به خاك

آن سري كه گذارند به پاي زر و زور



تربتش سرمه چشمان خدا بين ملك

فرش زوار درش بال ملك، گيسوي حور



اشك چشمي كه فشانند به يادش، به بهشت

زيور تارك حورست، چو تاجي ز بلور



دشمنش كشت و ندانست كه با كشتن او

خويش را مي كند آن خاك به سر زنده به گور



پيش شاه شهدا شعر «رياضي» بردن

چيست؟ ران ملخي، هديه ناقابل مور



«رياضي يزدي»