بازگشت

مبارزات آن حضرت در زمان معاويه


موانعي كه برشمرديم باعث سكوت آن حضرت در برابر خودكامگيهاي معاويه نمي شد، بلكه تا آنجا كه در توان داشت در برابر حكومت او به مبارزه برمي خاست.

يكي از مهمترين مسائلي كه مطرح گرديد مخالفت با ولايتعهدي يزيد بود، معاويه بدنبال فعاليتهايش براي بيعت گرفتن براي يزيد، سفري به مدينه كرد تا از بزرگان آن شهر بيعت گيرد، او در برابر امام و عبدالله بن عباس سخناني ايراد كرد و كوشش نمود ولايتعهدي يزيد را مطرح نمايد، امام در پاسخ ضمن سخنان خود فرمود:

«... آنچه درباره كمالات يزيد و لياقت وي براي اداره امور امت

اسلامي گفتي فهميدم، تو او را چنان توصيف كردي كه گويا شخصي را مي خواهي معرفي كني كه زندگي او بر مردم پوشيده است، و يا از غائبي خبر مي دهي كه مردم او را نديده اند، و يا در اين مورد فقط تو علم و اطلاع داري، نه، يزيد آنچنانكه بايد خود را نشان داده و باطن خود را آشكار ساخته است، يزيد را آنچنانكه هست معرفي كن، يزيد جوان سگ باز و كبوترباز و بوالهوسي است، كه عمرش با ساز و آواز و خوشگذراني سپري مي شود، يزيد را اينگونه معرفي كن و اين تلاشهاي بي ثمر را كنار بگذار...» [1] .

حاكم مدينه در همان ايام نامه اي به معاويه نوشت، مبني بر اينكه گزارشهائي از جانب حسين بن علي عليهماالسلام به من مي رسد كه گروهي با ايشان رفت و آمد دارند، و شايد زمينه انقلاب در آينده را انجام مي دهند، معاويه نامه اي به امام نوشت و آن حضرت را تهديد كرد.

امام در پاسخ ضمن ردّ اين اتهام و اشاره به خلافهايي كه معاويه در مقابل شيعيان علي عليه السلام انجام داده، فرمود:

«... آيا تو قاتل حضرمي نيستي، كه جرم او اين بود كه ابن زياد به تو اطلاع داد كه وي پيرو دين علي است، در حالي كه دين علي همان دين پسرعمويش پيامبر است، و بنام همان دين است كه اكنون تو بر اريكه حكومت و قدرت تكيه زده اي، و اگر اين دين نبود تو و پدرانت هنوز در جاهليت بسر مي برديد، و بزرگترين شرف و فضيلت شما، تحمل رنج و مشقت در سفر زمستاني و تابستاني به يمن و شام بود، ولي خداوند در پرتو رهبري ما خاندان، شما را از اين زندگي نكبت بار نجات بخشيد و آن را از شما برداشت.

اي معاويه يكي از سخنان تو اين بود كه در ميان اين امت ايجاد اختلاف و فتنه نكنم، من هيچ فتنه اي بزرگتر و مهمتر از حكومت تو بر اين امت سراغ ندارم، يكي ديگر از سخنان تو اين بود كه مواظب رفتار و دين خود و امت پيامبر باشم، من وظيفه اي بزرگتر از اين نمي دانم كه با تو بجنگم، و اين جنگ در راه خدا خواهد بود، و اگر از قيام بر ضد تو خودداري كنم از خدا طلب آمرزش مي كنم، و از خدا مي خواهم مرا به آنچه موجب رضا و خشنودي اوست ارشاد و هدايت كند...». [2] .

يكي ديگر از اقدامات مهم ايشان در زمان معاويه آن بود كه در همان ايام كارواني از يمن، كه حامل مقداري بيت المال بود از طريق مدينه رهسپار دمشق بود، امام اموال كاروانيان را ضبط و بين مستمندان بني هاشم و ديگران تقسيم كرد، و در پي اين عمل معاويه نامه تندي به ايشان نوشت.


پاورقي

[1] الامامة والسياسة 184:1.

[2] الامامة والسياسة 180:1، بحارالانوار 212:44، رجال‏الکشي: 48.