بازگشت

سخنراني امام، درباره امر به معروف و نهي از منكر


384. تحف العقول - از امام حسين عليه السلام (در امر به معروف و نهي از منكر) [1] -: اي مردم! از آنچه خدا دوستانش را بدان پند داده، پند گيريد؛ همچون بدگويي او از دانشمندان يهود، آن جا كه مي فرمايد: «چرا علماي ربّاني و دانشمندانشان، آنان را از گفتار گناه آلودشان نهي نمي كنند؟» و مي فرمايد: «كافران بني اسرائيل، لعنت شدند» تا آن جا كه فرمايد: «چه بد بود، آنچه مي كردند». خداوند، ايشان را نكوهيد؛ زيرا از ستمكاراني كه در ميانشان بودند، زشتي و فساد بسيار مي ديدند، ولي به طمع بهره اي كه از آن ستمگران مي بردند و از بيم آن كه بي نصيب بمانند، ايشان را نهي نمي كردند؛ در حالي كه خدا مي فرمايد: «از مردم نترسيد؛ بكه از من، پروا كنيد» و نيز مي فرمايد: «مردان و زنان مؤمن، دوستان يكديگرند و امر به معروف و نهي از منكر مي كنند».

خداوند، از آن رو امر به معروف و نهي از منكر را نخستين فريضه خود قرار داد كه مي دانست چون اين فريضه ادا گردد و برپا داشته شود، تمام فريضه هاي ديگر، از آسان و دشوار، برپا مي شوند و اين، از آن روست كه امر به معروف و نهي از منكر، دعوت به اسلام است؛ همراه با ردّ مظالم و مخالفت با ستمكار و تقسيم درآمدهاي عمومي و غنيمت هاي جنگي و گرفتن زكات از جاي خود و مصرف آن در جاي خود.

سپس، شما اي گروه به هم پيوسته؛ گروهي ناموَر به دانش و نامدار به نكويي و معروف به خيرخواهي! به لطف خدا در دل مردم، شكوهمند هستيد. بزرگ، از شما پروا مي كند و ناتوان، گرامي تان دارد و آن كه بر او برتري نداريد و احساني به او نكرده ايد، شما را بر خويش، مقدّم مي دارد. هرگاه نيازمندان از رسيدن به نياز خود محروم بمانند، شما را شفيع قرار مي دهند و شما به شكوهي، همچون شوكتِ شهرياران و بزرگواريِ بزرگان، در راه گام برمي داريد. آيا اين همه، از آن رو نيست كه شما به جايگاهي رسيده ايد كه مردم از شما اميد دارند تا به حقّ خدا قيام كنيد؟ اگرچه از قيام به بيشتر حقوق الهي كوتاهي

كرده ايد، حقّ امامان را خوار شمرده ايد و حقّ ناتوانان را تباه ساخته ايد، ولي آنچه را حقّ خود مي پنداريد، دنبال كرده ايد. نه مالي بذل كرده ايد و نه جاني را در راهِ جان آفرين به خطر افكنده ايد و نه براي خدا با گروهي در افتاده ايد.

[با اين حال] شما از خدا، آرزوي بهشت و همجواريِ پيامبران و امان از كيفرش را داريد.

اي كساني كه چنين آرزويي از خداوند داريد! من بر شما از آن مي ترسم كه انتقامي از انتقام هاي خدايي بر شما فرود آيد؛ زيرا شما از كَرَم الهي به اين جايگاه برتر دست يافتيد؛ ولي مردان الهي را بزرگ نمي داريد. از شكسته شدن برخي از پيمان هاي پدرانتان هراسان مي شويد؛ ولي با اين كه مي بينيد پيمان هاي الهي شكسته شده، هراسان نمي گرديد؛ حال آن كه عهد (ولايتِ) پيامبرصلي الله عليه وآله خوار شمرده شده است و نابينايان و گُنگ ها و زمينگيران، در همه شهرها [ي جهان اسلام] درمانده اند و بر آنها ترحّمي نمي شود. شما به اندازه منزلتي كه از آن برخورداريد، كاري نمي كنيد و نه بدان كس كه [در اين جهت] كار مي كند، مددي مي رسانيد، و با چرب زباني و سازش با ستمگران، خود را آسوده مي سازيد.

همه اينها از چيزهايي است كه خداوند، شما را به جلوگيري از آنها [به صورت فردي] و يا همياريِ با ديگران، فرمان داده و شما غافليد. مصيبت شما از همه مردم، بزرگ تر است، اگر نيك بدانيد و اين، بدان جهت است كه در پاسداشتِ جايگاه دانشمندان، كوتاهي كرديد؛ زيرا گردش امور و جريان احكام به دست دانشمندان الهي است كه بر حلال و حرامش امين اند و اين جايگاه، از شما گرفته شده است و اين سلبِ منزلت، جز به سبب پراكندگي از حق واختلافتان در سنّت پيامبر صلي الله عليه وآله پس از دليلي روشن نيست.

اگر بر آزار، شكيبايي مي كرديد و در راه خدا، تحمّل به خرج مي داديد، امور خدا بر شما وارد و از شما صادر مي شد و به شما بازمي گشت؛ ولي شما، ستمكاران را در جايگاه خويش جاي داديد و زمام امور خدايي را به دستِ آنان سپرديد، تا به شبهه عمل كنند و به راهِ خواهش هاي نفساني بروند. گريز شما از مرگ و خوش داشتن زندگي اي كه به هر حال از شما جدا مي شود، آنان را بر اين مقام، مسلّط كرد. شما ناتوانان را به چنگال آنها سپرديد كه برخي را بنده و مقهور كنند و پاره اي را درمانده از تأمين معيشت و مغلوب سازند، مملكت را با خودكامگي، زير و رو كنند و به پيروي از تبهكاران و جسارت بر خدايِ جبّار، رسواييِ هوسراني هايشان را بر خويش، هموار دارند.

به هر شهري، سخنراني زبانباز بر منبر دارند و تمام سرزمين اسلام، بي دفاع، زير پايشان افتاده و دستشان در همه جاي آن، باز است و مردم، بَرده وار در اختيار آنان اند و دست درازيِ آنان را نمي توانند از خود، دور كنند. برخي زورگو و لجوج اند كه بر ناتوان به سختي حمله مي بَرَند و پاره اي فرمان رواياني هستند كه آورنده و بازگرداننده اي [و خدا و قيامتي] نمي شناسند.

شگفتا! و چرا در شگفت نباشم كه زمين، از آنِ ستمگري دغل پيشه و باجگيري ستمگر و كارگزاري است كه بر مؤمنان، رحم نمي آورَد. خداوند، در كشاكشي كه ما داريم، حاكم، و به حكم خود، در مشاجره اي كه ميان ماست، داور باد!

خدايا! تو خود مي داني آنچه از سوي ما سر زده، از سرِ رقابتِ در سلطنت و طلب كالاي پستِ دنيا نبوده است؛ بلكه از آن روست كه پرچم دين تو را برافراشته ببينيم و اصلاح را در سرزمين هايت آشكار كنيم و بندگان ستم ديده ات در امان باشند و به واجبات و سنّت ها و احكامت عمل شود. پس اگر شما ما را ياري نكنيد و با ما انصاف نورزيد، ستمگران، همچنان بر شما قدرت خواهند داشت و به خاموش كردن نورِ پيامبرتان مي پردازند. خداوند، ما را بس است كه بر او توكّل مي كنيم و به او روي مي آوريم، و بازگشتْ هم به سوي اوست. [2] .


پاورقي

[1] اين روايت، به امام علي‏ عليه السلام نيز نسبت داده شده است.

[2] در ترجمه اين حديث از ترجمه استاد پرويز اتابکي در تحف‏العقول، استفاده شده است. (م).