بازگشت

خودداري امام از شكستن بيعت با معاويه


235. الإرشاد: چون امام حسن عليه السلام درگذشت، شيعيان در عراق به جنبش درآمدند و براي خلع معاويه و بيعت با امام حسين عليه السلام به او نامه نوشتند. امام عليه السلام خودداري ورزيد و يادآور شد كه ميان او و معاويه، پيماني است كه شكستن آن، روا نيست تا آن كه مدّتش سپري شود، و چون معاويه مُرد، در آن بازنگري مي كند.

236. أنساب الأشراف - از امام حسين عليه السلام (در پاسخ به كسي كه او را به بيعت شكني با معاويه فرا خواند) -: ما با او بيعت كرده ايم و راهي به آنچه تو مي گويي، نيست.

237. أنساب الأشراف - از امام حسين عليه السلام (خطاب به محمّد بن بشر هَمْداني و سفيان بن ليلي هَمْداني) -: تا هنگامي كه اين مرد (معاويه) زنده است، همه شما بايد در خانه خود بنشينيد و اگر هلاك شد و شما زنده بوديد، اميدواريم كه خدا براي ما نيك بگزيند و به راهمان درآورد و به خودمان وا ننهد كه «بي گمان، خداوند، با تقوا پيشگان و كساني است كه نيكوكارند».

238. أنساب الأشراف - از امام حسين عليه السلام (در پاسخ نامه اي كه گروهي از شيعيان پس از وفات امام حسن عليه السلام به او نوشته و گفته بودند كه فرمان او را انتظار مي كشند) -: من، اميدوارم كه نظر برادرم - كه خدايش رحمت كند - در متاركه جنگ و نظر من در جهاد با ستمكاران، درست واستوار باشد. در سرزمين خود بمانيد و بيرون نياييد و خواسته تان را پوشيده بداريد و تا آن گاه كه پسر هند زنده است، خود را از جاسوسان بپاييد. اگر حادثه اي رُخ داد و من زنده بودم، نظرم به شما مي رسد، إن شاء اللَّه!

239. الطبقات الكبري: گفته اند كه چون معاوية بن ابي سفيان از مردم براي يزيد بيعت گرفت، امام حسين عليه السلام از كساني بود كه با او بيعت نكرد. كوفيان به او نامه مي نوشتند و در روزگار خلافت معاويه، او را به بيرون آمدن به سوي خود، فرا مي خواندند؛ ولي امام عليه السلام به همه آنها جواب رد مي داد.

گروهي از كوفيان به نزد محمّد بن حنفيه آمدند و از او خواستند كه وي با آنان خروج كند؛ امّا او هم خودداري كرد و نزد امام حسين عليه السلام آمد و پيشنهاد آنان را به ايشان عرضه كرد. امام حسين عليه السلام فرمود: «اين مردم مي خواهند با [پيش انداختن] ما [نان] بخورند و خون ما را در معرضِ ريخته شدن بگذارند».