بازگشت

پدر نه امام


203. كفاية الأثر - به نقل از عبيد اللَّه بن عبد اللَّه بن عُتبه -: نزد امام حسين عليه السلام بودم كه فرزندش علي اصغر (امام زين العابدين عليه السلام) وارد شد. امام حسين عليه السلام او را صدا زد و سخت در آغوشش گرفت و ميان پيشاني او را بوسيد و سپس فرمود: «پدرم فدايت! چه قدر بويت خوش و خويَت زيباست!».

از اين ماجرا، چيزي به دلم افتاد و گفت: پدر و مادرم فدايت، اي فرزند پيامبر خدا! پناه بر خدا، اگر حادثه اي براي شما اتّفاق بيفتد، به سوي كه برويم؟

فرمود: «به سوي اين فرزندم، علي، كه امام است و پدرِ امامان».

204. كمال الدين - به سندش، از امام حسين، از امام علي عليهما السلام -: پيامبر خدا فرمود: «اي علي! تو و امامان از نسل تو، پس از من، حجّت هاي خدا بر خلق او هستند و نشانه هاي هدايت در ميان مردمان. هر كس يك تن از آنان را انكار كند، مرا انكار كرده است و هر كس يكي از شما را نافرماني كند، مرا نافرماني كرده است و هر كس به يك نفر از شما جفا كند، به من جفا كرده است و هر كس به شما بپيوندد، به من پيوسته است و هر كس از شما اطاعت كند، از من اطاعت كرده است و هر كس با شما دوستي كند، با من دوستي كرده است و هر كس با شما دشمني ورزد، با من دشمني ورزيده است؛ زيرا شما از گِل من آفريده شده ايد و من از شمايم».

205. كفاية الأثر - به نقل از ابوخالد كابلي، از امام زين العابدين، از امام حسين عليهما السلام -: بر پيامبر خدا درآمدم و چون متفكّر و غمگين و اندوهگين بود، پرسيدم: اي پيامبر خدا! چه شده است كه تو را انديشناك مي بينم؟

فرمود: «اي پسر عزيزم! روح الأمين، نزد من آمد و گفت: اي پيامبر خدا! [خداي] والاي برتر، به تو سلام مي رساند و مي فرمايد: تو پيامبري ات را تمام كردي و روزگارت را به پايان بردي. پس اسم اكبر [خدا] و ميراث علمي و آثار علم نبوّت را نزد علي بن ابي طالب بگذار كه من، زمين را رها نمي كنم، جز آن كه در آن، عالمي باشد كه طاعت و ولايت من، با او شناخته شود كه من، آگاهي از غيب را از نسل تو نمي گُسلم، همان گونه كه از نسل ديگر پيامبرانِ ميان تو و آدم عليه السلام نگسستم».گفتم: اي پيامبر خدا! پس از تو چه كسي اختياردار اين كار است؟

فرمود: «پدرت علي بن ابي طالب، برادر و جانشين من است و پس از علي، حسن، فرمان رواست و سپس، تو و نُه فرزندت، دوازه امامي هستيد كه ولايت را در اختيار داريد. سپس، قائم ما قيام مي كند و دنيا را از انصاف و عدل، آكَنده مي سازد؛ همان گونه كه از ظلم و ستم، پُر شده است و سينه گروهي را كه مؤمن و پيرو او هستند، شفا مي دهد».

206. كفاية الأثر - به سندش، از امام حسين عليه السلام -: پيامبر خدا، در بشارت هايي كه به من داد، مي فرمود: «اي حسين! تو سَرور، فرزندِ سَرور و پدر سَروراني. نُه تن از فرزندانت، امامان امين اند. نهمينِ آنان، قائِم آنان است. تو امام، پسر امام و پدرِ اماماني. نُه تن از پشتِ تو، امامان و نيكان هستند و نهمين، مهديِ آنان است كه زمين را از عدل و داد، آكَنده مي سازد و در آخر زمان، قيام مي كند، همان گونه كه من در اوّل زمان، قيام كردم».

207. كفاية الأثر - به سندش، از امام حسين عليه السلام -: مادرم فاطمه عليها السلام به من فرمود: «چون تو را به دنيا آوردم، پيامبر خدا بر من درآمد و من، تو را در پارچه اي زرد به ايشان دادم. پارچه را كنار انداخت و پارچه اي سفيد گرفت و تو را در آن پيچيد و در گوش راستت، اذان و در گوش چپت، اقامه گفت.

سپس فرمود: «اي فاطمه! او را بگير كه پدرِ امامان است، نُه تن از فرزندانش، اماماني نيك اند و نُهمين آنان، مهديِ آنهاست».

208. كفاية الأثر - به نقل از زيد بن علي، از امام سجّاد از پدرش امام حسين عليهما السلام -: پيامبر خدا فرمود: «اي حسين! تو امام، برادرِ امام و پسرِ امام هستي. نُه تن از فرزندانت، امين و معصوم اند و نهمينِ آنان، مهديِ آنهاست. خوشا به حال كسي كه آنان را دوست بدارد و بدا به حال كسي كه ايشان را دشمن بدارد!».