بازگشت

آگاهي از احكام خدا


ويژگي ياد شده با توجه به فلسفه و اهداف حكومت در اسلام بي نياز از توضيح است ، حكومتي كه فلسفه اش حفظ اسلام و هدفش حاكميت احكام و قوانين ديني باشد تا در پرتو آن سعادت دنيا و آخرت مردم تأمين شود، بديهي است كه در رأسش كسي قرارگيرد كه از احكام خدا آگاهي كامل داشته باشد.

يكي از محورهاي مخالفت حسين بن علي (ع) با خلفا همين نكته بود. حضرت در يك گفتگو خطاب به خليفه دوم اظهار داشت : «صرت الحاكم عليهم بكتاب نزل فيهم لاتعرف معجمه و لاتدري تأويله الاّ سماع الا ذان .» يعني تو بر آنان حاكم شدي ، آن هم حكومت با كتابي كه در خاندان محمد فرود آمد و تو از نكات سربسته و تأويل آن جزشنيدن به گوش ها چيزي نمي داني .

خلفاي بعد از پيغمبر بارها به منظور اطلاع از احكام خدا در مسائل مختلف و مورد ابتلاي حكومت به سراغ علي بن ابي طالب (ع) مي رفتند.

وقتي كه خلفاي نخست چنين وضعيتي داشتند، وضع حاكمان اموي همچون معاويه و يزيد روشن بود.

يكي از عللي كه امام حسين (ع) حكومت را حق خود مي دانست ، همين بود كه او از خاندان وحي و رسالت بوده و آگاهترين فرد زمان خود به احكام خداست . چه اين كه در جمع رجال و شخصيت هاي مذهبي و سياسي در سرزمين مني فرمود: امور بايد به دست «عالمان بالله» باشد كه امين حلال و حرام خدا هستند و در زمان حضور مصداق بارز آن امام معصوم است .

اين حقيقت نه تنها مقبول دوستان و شيعيان امام بود، بلكه از سوي دشمنان آن حضرت نيز ترديدي در آن وجود نداشت . يزيد بن مسعود از بزرگان بصره در دعوت از رؤساي قبايل براي ياري فرزند پيغمبر، گفت :

«... اين حسين بن علي فرزند رسول خدا، صاحب شرافتي پايدار و انديشه اي استوار است كه فضيلت او در بيان نگنجد و دانش او پايان نگيرد...»

معاويه نيز وقتي خبر مخالفت امام حسين (ع) با ولايت عهدي يزيد را شنيد،نامه اي به آن حضرت نوشت : «... شايسته ترين مردم در وفاداري به كسي كه با او بيعت شده ، كسي است كه در بزرگي و شرافت و منزلتي كه نزد خدا دارد، چون تو باشد»