بازگشت

اهل بيت، منصوب رسول خدا


امام پس از رحلت پيامبر (ص) ضمن احتجاج با خليفه اول ، پدرش علي بن ابي طالب را «اميرالمؤمنين » خواند و آن را تعهدي الهي شمرد كه پيامبر در زمان حياتش ازجانب خدا در غدير خم بر مردم نهاده است و مردم به خاطر همان تعهد الهي وظيفه و حق دارند كه از نعمت حكومت علي (ع) برخوردار بوده و از آن حضرت پيروي كنند.

حسين بن علي (ع) در اين بحث ، خليفه را به بيعت مردم با علي (ع) از زمان پيغمبر متذكر مي شود، چه اينكه همين احتجاج را با خليفه دوم نيز در تاريخ نقل كرده اند. فرزند پيامبر در مقام بحث با خليفه دوم اظهار داشت : «پدرم از زمان پيغمبر برمردم بيعت دارد، آن را جبرئيل از نزد خدا آورده است .»

امام حكومت را حق اهل بيت پيامبر مي دانست كه به امر الهي توسط آن حضرت به مردم ابلاغ شده و مردم با بيعت خويش آن را پذيرفته وعده تحقق آن را داده اند. امام معتقد بود كه خليفه نخست او را بدون هيچ «حجتي از سوي پيامبر» و «بدون رضايت آل محمد» به خلافت برگزيد. از اين سخن برمي آيد كه كسي كه بر مسند خلافت پيغمبر تكيه مي زند، بايد از سوي آن حضرت كه مستخلف عنه است ، حجت و دليل روشن داشته و رضايت خاندان پيغمبر را - كه به فرموده رسول خدا، همان رضايت خدا و پيغمبر است -همراه داشته باشد.

در همين مباحثه از ويژگي هاي حاكم اسلامي و نقش مردم در حكومت سخن مي گويد كه در جاي خود بدان خواهيم پرداخت .

فرزند پيغمبر حكومت را حق پدرش علي بن ابي طالب مي دانست ، بدين جهت كه وي وصي ّ رسول خداست . هنگامي كه در جنگ صفين دغل بازان براي ايجاد رخنه در سپاه علي (ع) به خدعه و نيرنگ رو آورده و نزد حسين بن علي آمدند و از وي خواستند تاپدرش را از خلافت خلع كند تا با او بيعت كنند، حضرت با هوشياري در برابر اين توطئه ايستاد و فرمود:«من هرگز به خدا و رسول خدا و وصي پيامبر ناسپاسي نمي كنم .»

در اين جا سخن حضرت «خيانت به پدر» نيست ، بلكه چنين عملي را خيانت به خدا، پيغمبر و وصي او مي شمارد. و اين جمله حاكي از ديدگاه حسين بن علي به مقوله حكومت است كه جنبه الهي و ديني دارد و خيانت به حاكم اسلامي خيانت به خدا و رسول اوست .