در علت قيام حضرت سيدالشهداء
و در آخر خطبه اي كه درباره ترك امر به معروف و نهي از منكر، و قيام ظلمه و حكام جائر ايراد نموده اند، و مفصلا از محروميت مظلومان و تفرق از حق بيان مي فرمايند، و در ضمن گوشزد مي كنند كه:
مجاري الأمور و الأحكام علي أيدي العلمآء بالله، الأمناء علي حلاله و حرامه؛ چنين مي گويند كه:
اللهم انك تعلم أنه لم يكن ما كان منا تنافسا في سلطان، و لا التماسا من فضول الحطام؛ ولكن لنري المعالم من دينك، و نظهر الاصلاح في بلادك، و يأمن المظلومون من عبادك، و يعمل بفرآئضك و سننك و أحكامك.
فان لم تنصرونا [1] و تنصفونا قوي الظلمة عليكم،
و عملوا في اطفآء نور نبيكم؛ و حسبنا الله، و عليه توكلنا، و اليه أنبنا، و اليه المصير. [2] .
«بار پروردگارا! حقا تو مي داني كه آنچه از ما تحقق يافته (از ميل به قيام و اقدام و امر به معروف و نهي از منكر و نصرت مظلومان و سركوبي ظالمان) بجهت ميل و رغبت رسيدن به سلطنت و قدرت مفاخرت انگيز و مبارات آميز نبوده است؛ و نه از جهت درخواست زياديهاي اموال و حطام دنيا!
بلكه به علت آنست كه نشانه ها و علامت هاي
دين تو را ببينيم، و در بلاد و شهرهاي تو صلاح و اصلاح ظاهر سازيم؛ و تا اينكه ستمديدگان از بندگانت در امن و امان بسر برند، و به واجبات تو و سنت هاي تو و احكام تو رفتار گردد.
پس هان اي مردم! اگر شما ما را ياري ندهيد و از در انصاف با ما درنيائيد؛ اين حاكمان جائر و ستمكار بر شما چيره مي گردند، و قواي خود را عليه شما بكار مي بندند، و در خاموش نمودن نور پيغمبرتان مي كوشند.
و خدا براي ما كافي است، و بر او توكل مي نمائيم، و به سوي او بازمي گرديم، و به سوي اوست همه ي بازگشت ها.»
پاورقي
[1] در طبع اول «لمعات الحسين» عليهالسلام که گراور عين خط حقير بود، طبق نسخهي وحيدهي نزد حقير از کتاب «تحف العقول» که طبع مکتبهي صدوق با تصحيح دانشمندان محترم جناب آقاي حاج علي اکبر غفاري أمد الله في عمره الشريف بود، اين کلمه بصورت فانکم تنصرونا ضبط شده بود، و ما هم به همان نهج آورده و ترجمه نموديم؛ ولي همانطور که پيداست معني سليس نيست و داراي تعقيد معنوي و نياز به تقدير حذف دارد تا با مراد سازگار آيد. پس از طبع کتاب باز به چند نسخهي خطي مراجعه شد، در آنها هم با همين عبارت: فانکم تنصرونا بود. و از طرفي چون جناب مصحح گرامي، با حقير سابقهي دوستي و آشنائي داشتند و حقير پشتکار ايشان را در مراجعه به مصادر و دقت تصحيح ميدانستم براي رفع محذور و توضيح مطلب به ايشان ارجاع شد.
در پاسخ چنين فرموده بودند: ما در حين طبع کتاب «تحف العقول» به چندين مصدر خطي مراجعه نموديم، در همهي آنها فانکم تنصرونا بود، و چون خود ما هم معني را غير سليس يافتيم و از طرفي تصرف در عبادت صاحب کتاب غلط است، لهذا با همين لفظ طبع نموديم. سپس بطور قطع و يقين از شواهد و قرائن معلوم شد که: اصل عبارت فان لم تنصرونا بوده است، بعدا نسخه نويسان نون را به لام متصل نموده، فانلم تنصرونا نوشتهاند؛ و چون اينگونه کتابت معهود نبوده است نسخه نويسان بعدي تصور کردهاند در اصل فانکم تنصرونا بوده است، لهذا سرکشي بر روي لام قرار داده و آنرا بصورت کاف درآوردهاند؛ و بدين ترتيب در سير تحريفات و تصحيفات کتابتي اينگونه تغيير حاصل شده است. بنابراين عبارت اصل بدون ترديد فان لم تنصرونا ميباشد - انتهي پيام جناب آقاي غفاري.
و چون اين پاسخ مورد قبول و امضاي حقير واقع شد، در طبع مجدد آن که به شکل حروفي تحق يافت بصورت فان لم تنصرونا ضبط و به همينگونه ترجمه شده است.
[2] «تحف العقول» ص 239، از طبع حروفي.